ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در گیر ودار حادثه تنها نمی شود
دیریست بغض سرد زمین وا نمی شود
اینجا همیشه عادت مردم به مردن است
اینجا شبیه من وتو پیدا نمی شود
یک ذره عشق تا به سر آغاز خود رسند
حتی نصیب مردم اینجا نمی شود
باید به فکر رد شدن از این همیشه بود
باید به فکر حادثه.....اما نمیشود
راهیست تا همیشه ی این درد شط خون
صدها هزار قطره که دریا نمی شود
هر کس رسید تا تب خورشید مرده باد
این شام تلخ یخزده فردا نمی شود
باید قبول کرد همین است سرنوشت
باید قبول کرد همین تا نمی شود