ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شبی از پشت یک تنهائی غمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفری صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
آری می دانستم و می دانم ، این باغ قشنگ رویایی
شاید ، شاید تو را برای مدتی از من جدا سازد
ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .
آن گه از پنجره کوچک قلبم با تو حرف زدم
و از پشت دیوار دلتنگی
با قایق غمهایم
در رودخانه اشکهایم
تا انتهای ظلمت پارو زدم
ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .
ناگه
تصویر زیبایت را جلو خود یافتم
و با شتاب اشکهایم را پاک کردم
و به آینده روشنی نگریستم که در انتظارمان خواهد بود
آری این بار از ته دل برای خوشبخت شدنمان دعا کردم دعا کردم . . .