ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چرا گفتی تو ای جانا که خواهی اشک ریزی چنان باران به دامانت
چرا گفتی تو ای جانا که خواهی سرشک غم به دامانت تو برچینی
چرا جانا تو رسوا میکنی این قلب بیمارمرا هر دم
چرا درد مرا افزون کنی؟چرا این سینه پر درد را عطشان کنی هردم
مگر آیا نمیدانی ؟مگر آیا نمیدانی که هرشب تا سحر گاه
سرشک غم چنان امواج طوفانی خورد بر جان و تن هر دم
دو چشمانم به یاد توفرو ریزد به دامان اشک چنان ابرهای طوفانی
بگو آیا خبر داری که این بستر ز داغ دوریت خیس است
نگو دیگر. نگو دیگر. تحمل نیست.....
نگو دیگر که خواهی فرو ریزی اشک از چشمان زیبایت
نگو دیگر. نگو دیگر. تحمل نیست.....
دلم را طاقت و تاب شنیدن نیست
نگو دیگر
نگو دیگر که ریزد اشک
نگو دیگر ..نریزی اشک
.............................................................................................
خبرت هست آیا .که هرشب تا سحر گاه بسترم ازدرد دوری خیس خیس است .
محشره............اییییییییییییییییییییوووووووووووووللللل
آپهای توپی داری حال میکنم میام اینجا وبا دست پربرمیگردم..خدا حفظت کنه...
کاش میشد عشق را تفسیر کرد.........خیلی خوب بودمرسی
چه حس شورآوریست
از بند زمان ومکان و خویش رها شدن
و به آغوش بی خبری پناه بردن
و چه خوش گفتند که بیخبری هم خودش خوش خبریست
واقعا زیباست اگر لطف کنید نویسنده اش را هم بنویسید. تا گپی رایت را هم رعایت کرده باشیم.. واقعا زیباست موفق باشید
محشره برای زمزمه تنهایی ها ..فکر کنم این هم سروده خودتون هست..آفرین
سلام. مرسی که بهم سر زدید.
همون شعر: دوست ندارم. نفرین به تو ای دل که پر از فریبی...
ممنون می شم بگید بهم.
موفق باشید. یا حق.