ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تا دیده ام افتاد به آن چشم سیاهت
تا آنکه شدم ذوب در آن طرز نگاهت
تا اینکه شدم محو تماشای نگاهت
دل و دیده ام چو آتش به نیستان بهم ریخت،
مرغ دل ناله تلخی زد و بگریخت
دیده ام، اشک فرو ریخت
نفسم بند شد و تن همه آتش شد وقلب، فرو ریخت
لحظه ها پتک باران شده و بر سر این جسم ببارید.
لحظه سنگین و تن آلوده به عشقت
نکنم دیگر از این داغ وغم عشق گذر هم
دلم آزرده آن طرز نگاه وحس خوب، نگاهت
جام می میتراوید از چشم سیاهت
وه که افسون میکرد خنده ماهت
در بهار پر گل و بلبل شکر میریخت از ناز نگاهت
احسنت ..