ناگه که غمی نشست چون تیربر پیکرما
از دست عزیزی که از اوست جان و تن ما
این تیر چنان کاری است که جان و تن ما
ازیاد ببرد خواب و هشیاری و بیداری ما
فقط بگو ..
فقط بگو....
بگو که چرا چنین کنی بادل ما با دل ما...
من ودرد و غم و رنج و ملامت
نشسته در کنار هم بیادت
عجب انسی ....
بهم داده
عجب شوری بپا کرده .....
عجب گلبو ته های غم
شکوفا میشود امشب
عجب اتش شرر دارد
عجب بر جان زند
براستخوان امشب...
عجب حسی....
عجب حالی .....
عجب بر کنده احوالی ....
عجب اوای پر دردی ....
عجب یادی ....
عجب جمعی.....
چنین افسانه ای ..امشب
عجب دنیای بد عهدی
عجب دنیای صد رنگی
عجب رنگ پر از ننگی
چرا اینگونه بی رحمی؟
چرااز خود نمی پرسی؟
چرا با من چنین کردی!؟
خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی
بگو هرگز سفر کردی سفر با چشم تر کردی
کسی را بدرقه با اشک تو با خون جگر کردی
ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی
گل امید تو پرپر به خاک رهگذر کردی
خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی
عشق یعنی خاطرات بی غبار
اس ام اس های زیبا.
چه غریبانه میگریست آن شب بی تو تکه ابری که سکوت وجودم رو فهمید و
چه غریبانه خندیدم آن روز که بی تو مرگم را فهمید
به غضنفر میگن میای بریم هفته دفاع مقدس؟
میگه نه شما برین من برا چهلمش میام
اگه دیدی تو آسمون هیچ ستاره ای نیست ناراحت نشو خودم حاضرم تا صبح برات
چشمک بزنم تا بشم تک ستاره ی دلت
کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت...
کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیذاشت
زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ...
یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز
کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم
گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآید! گفتم که ماه من شو گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوایی کزبادصبح خیزد گفتا هوای گرمیست? اَه اَه? عرق درآمد! گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا برو به سویی ? تا گلّ نی درآید! گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد گفتا که ای وای دیرشد، داد مامان درآمد
کاش هرگزدرمحبت شک نبود ؛ تک سوارمهربانی تک نبود ؛ کاش برلوحی که برجان دل
است ؛ واژه تلخ خیانت حک نبود
من امشب از غزل از مثنوی از گریه سرشارم / سرم را می
گذارم بی تو روی شانه ی تارم
پری های خیالم ناگهان در رقص می آیند / که تو شرقی ترین آئینه می آیی به دیدارم
سرت را میگذاری روی زیر اندازی از چشمم / نگاهم میکنی چشمی که عمری کردی انکارم
دل من گر چه چشم زخمی اسفندیار اما / چگونه میتوانم از نگاهت دست بر دارم
تو رفتی و منم ماندم با شعر و سه تار اما / به دندان پشت دستم مینویسم دوستت دارم
هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی
نمیدونم کجا این دل اسیره / همینجور بگذره ترسم بمیره
نفهیمدند دردم را طبیبان / بگید یانگوم بیاد نبضم بگیره
فراموشم مکن هرگز / ولی گاهی به یاد آور
رفیقی را که می دانی / نخواهی رفت از یادش
هرگز به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی بلکه به دنبال کسی باش
که نتونی بدون اون زندگی کنی
هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی چشماش زل بزن تا عشقو توی
چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته اگه خجالت کشید برات میمیره اگه سرشو
انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو میمیره
زندگی با همه وسعت خویش محمل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
زندگی رفتن و راهی شدن است
زندگی جنبش راهی شدن است.
از سر آغاز وجود تا بدانجا که خدا می داند
پاسخ اپراتور موبایل در بروجرد هنگامی که مشترک در دسترس نیست :
مشترک مورد نظر نیستا . نه که نیستا . هستا . دم دست نیستا !
میگن یه ماه تو آسمونه . یه ماه رو زمین ! عزیزم خسته نمیشی دو شیفت کار میکنی
به یکی میگن : این خیابون کجا میره؟ ترکه میگه : والا من چهل سال تو این
خیابون زندگی میکنم , ندیدم این خیابون جایی بره
من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم
من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو
دوست دارم
پدر عشق بسوزه
پدر عشق بسوزه
پدر عشق بسوزه پدر عشق بسوزه
تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود
من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر
قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
پدر عشق بسوزه
تو که آهسته میخوانی
قنوت گریه هایت را
میان ربنای سبز دستانت
دعایم کن..دعایم کن
تو بمانی
با تو هستم هر کجا هستم
از عشق تو جاودان ماند ترانه من
با یاد تو زنده ام عشقت بهانه من
پیدا شو چو ماه نو گاهی به خانه من
تاری زد گل از رخت در آشیانه من
رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هر کجا هستم
به حال زارم می رسیدی
نازت را میخریدم
تو ناز من را میکشیدی
بخدا که تو از نظرم نروی
چو روم ز برت ز برم نروی
رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هر کجا هستم
شبی فراغ ما سر آید چه شود
بخدا کس ز حال من خبر نشد
که بجز غم نصیبم از سفر نشد
نروی یک نفس ز پیش چشم من
که به چشمم بجز تو جلوه گر نشد
رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هر کجا هستم
رفتم رفتم رفتم