زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

دوستت ندارم دوستت ندارم دوستت ندارم

من دلم را به تو دادم

تو ولی دل به هوس

هم نفس بودم وتواما همیشه بی نفس

فکر میکردم که دلت تموم دنیاس واسه من

دلت اما واسه من هیچی نبود جز یه قفس

میگفتم

sdcl3ps0ai9gjg566cc6.gif 

اما....

bpzxr925hsrfafdi93ke.jpg

نفرین به تو که پر از فریبی

اسمت آشناست اما غریبی

نفرین به تو که سایه دردی

یخ بسته دلت از بسکه سردی

دوستت ندارم دوستت ندارم دوستت ندارم

u1pgdt8g520n21mwacm2.gif

 

خوب

 

خبرت هست که از خوبی خود بی خبری


به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتری

7tva2bpir65qwo7l0a95.gif

 

3077bjeyz99roxc9o2ia.jpg

آدمک آخر دنیا ست بخند / آدمک مرگ همینجا ست بخند / آن خدایی که بزرگش خواندی /

 به خدا مثل تو تنها ست بخند / دستخطی که ترا عا شق کرد / شوخی کاغذی ما ست بخند /

 فکر کن درد تو ارزشمند است / فکر کن گریه چه زیبا ست بخند

 

cavdvlrdoi7dsiq17yun.jpg

 

 

گر تورا با ما تعلق نیست ما را شوق هست

ور تورا بی ما صبوری هست مارا تاب نیست

pn6hzo22plpbl9lyc9ml.jpg

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه‌ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می‌کند پرواز

 

wtirvgtawwnh0p5ekkox.jpg

به هر سو چشم من رو می‌کند فرداست
من آنجا چشم در راه توام ناگاه


vdtno9aznqdhaqdumidk.jpg

اگه نظر ندی الهی تنها بمونی

 

 

حباب ..

نه ستاره سرشکی نه مهی نه ماهتابی

نه به دل قرار و صبری
نه به چشم خسته خوابی
شده دل ز غصه خونین

همه جا سکوت سنگین


ز فراق نالم اما
ندهد کسم جوابی


دگر ای سپهر گردون
چه کنی دل مرا خون
نفسی ز آه مانده
چو حباب روی آبی
نه نسیم سرد آبی
نه شرار آفتابی
تو هم ای نگاه گیرا
ز چه بر دلم نتابی

ز چه بر دلم نتابی

 

 

 

عاشقانه

 

عاشقانه

عاشقانه

 

می شود رنگ  نگاه یاس را

با نگاه آبیت پیوند داد

Click Below & Join Jaraghe

                                                   نظر فراموش نشه

خون..........

mt.hamtaraneh.com

من به فراقت ناله کنم تا کی؟

دلم از غم خون کردی

چه بگویم چون کردی

 

چنان باش...........

Click Below & Join Jaraghe

                                         نظر فراموش نشه  
 
 

چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی

 «مثل من رفتار کن». کانت

 

 خودشو کشت. نظر بدین دیگه

نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر

 

شکسته شیشه قلبم ،

 کجایی

مرحم دردم

تو را در غربت عشقم غریبانه صدا کردم صدا کردم

 تو را هستی شنیدی و گذر کردی مرا آواره و تنها

 گدای در به در کردی

از آتش دل شمع طرب را مانم

وز شعله آه سوز تب را مانم

دور ازلب خندان تو ای صبح امید

 از ناله زار مرغ شب را مانم

هرگز لبخند را ترک نکن

. حتی وقتی ناراحتی.

 چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود

نظر فراموشتون نشه

 

love

 

عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود.
عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند.
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود.
عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است.
عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد.
عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است.
عشق نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود.
عشق کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه.
عشق کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد.
عشق.........

عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست.

چیزی ندارم جز قلبم

خورشید گفتم : گرمی ات را به من بده تا به تو بدهم ، گفت :دستانش گرمای مرا دارند.
به آسمان گفتم : پاکی ات را به من بده ، گفت : چشمانش پاکی مرا دارند .
از دشت سبزی زندگی اش را خواستم ، گفت زندگیت سبز تر اوست .
از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم ، گفت : قلبت به اندازه اقیانوس است و آرامشت نیز.
از ما تابندگی صورتش را خواستم ، گفت : وقتی نگاهش می کنم خجل میشوم .
به فکر فرو رفتم من در اقبال دستان گرمت ، چشمان پلکت ، سبزی زندگیت ، بزرگی و آرامش قلبت و صورت

ماهت هیچ ندارم که به تو هدیه کنم جز ....
این ... بگیر نترس ، می تپید برای تو و من چیزی ندارم جز قلبم

اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست روی هر شانه سری وقت وداع میگرید سر من وقت وداع گوشه دیوار گریست

 

شعری برای تو

شعری برای تو

 گفتی : بمان می خواستم اما نمی شد

 گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد

 گفتم که : می ترسم من از سحر

نگاهت گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد

 گفتی: نگاهم کن ـ ببین ـ

 آهسته دیدم راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد آه ای عشق راز نگاهم کاشکی افشاء نمی شد در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد

 گفتی که :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟