گر از عشق میشه قصه نوشت میشه از عشق تو گفت...
میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد..
آره از عشق تو دیونگی هم عالمیه...
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید
نیست یک تن که در این راه غم آلوده عمر ـ
قدمی، راه محبت پوید
خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
همه گلچین گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بی فردائیست
به که باید دل بست ؟
به که شاید دل بست ؟
نقش هر خنده که بر روی لبی میشکفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست
زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ
هر کجا مرد توانائی بر خاک نشست
پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شکست
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
گفتمش گل ...رخش دمید که من
گفتمش غنچه... .. لب گزید که من
گفتمش کیست بنده قد تو
سرو از باغ سر کشید که من
گفتمش کیست بهتر از خورشید
پرده از روی خود کشید که من
گفتمش کیست بی خود از غم تو
گل به تن پیرهن درید که من
غم اومده خونه ی من انگشت رو بر در می زنه .
مهمون نا خونده ی من هر شب به من سر می زنه
باز منو دیوونه نکن اسیر این خونه نکن
تو جنگل خیس چشات دنیامو وارونه نکن
کفترامون خوب یادمه جلد همین خونه بودن
ماهیای قرمز حوض پیش تو دردونه بودن
زندگی سر گذشت در گذشت آرزوهاست
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی
عمری ز پی مراد ضایع دارم
سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد.
---
درون هرچیز در اعماق هستی نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم.
هر آنچه امروز هستیم از سکوت دیروز زاده شده است.
به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای دلــتـنـگیهــا نـیازمــندیم .
تــرجیهــا۵۰٪ شـکـست خـورده از عــشق بـا یـه کولـه بـار تخربــه تــلخ با یــه قــلب پــر از تــرک .
چه میهمانان قانعی هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک می کنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت.
---
چارلی چاپلین میگه : شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص .
---
تو میگفتی زمانی دور یا نزدیک ؛ فریب زندگی ما را ، مرا از تو ... ترا از من جدا سازد و من باور نمی کردم. تو میگفتی زمان صد چهره افسرده هم دارد ، جهان تنها گرمای محبت نیست و من باور نمی کردم. تو میگفتی و من در گوش تو افسانه می خواندم و افسوس اکنون هر یک جدا از هم ، راهی در پیش رو داریم. ومن تنها تنها بارها از خویش می پرسم :
چــه خـــواهـــی کــــــــــــــــرد؟؟؟
می دونی ادما بین الف تا ی قرار دارند . بعضی ها مثل "ب" برات می میرند،مثل "د" دوستت دارند، مثل "ع" عاشقت می شوند، مثل "م" منتظر می مونند، تا یک روز مثل "ی" یارت بشن .
---
زخمی بر پهلویم است و خون می چکد و خدا نمک می پاشدو من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم چون به یادم می آورد که سنگ نیستم چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم
..............................
دنیا این جوریه دیگه: اگه گریه کنی میگن کم آوردی ، اگه بخندی میگن دیوونست ، اگه
دل ببندی تنهات میزارن ، اگه عاشق بشی دلتو میشکنن ، با این حال باید لحظه ای
را گریست ، دمی را خندید ، ساعتی را دل بست و عمری عاشقانه زیست
یاد
هرجا که دلی شکسته دیدی یادی ز دل شکسته ام کن
هر جا به قفس پرنده ای بود یاد از پر و بال بسته ام کن
یادی زدل شکسته ام کن
یادی زدل شکسته ام کن
هر جا که در خت بی بری بود با شاخه نازک و شکسته
هر جا که بلور پاک شبنم دیدی که به روی گل نشسته
یادی زدل شکسته ام کن
یادی زدل شکسته ام کن
ای بی خبر از محبت و مهر
ای بی خبر از سرشت یاران
ای بی خبر ازشکایت دل
فارغ زخیال بیقراران
یادی زدل شکسته ام کن
یادی زدل شکسته ام کن
هر گاه که کنار تخته سنگی...یک شاخه نو شکفته پژمرد
هر گاه.که به روی موج دریا آن قوی سفید بی نوا مرد
ای بی خبر از محبت و مهر
ای بی خبر از سرشت یاران
ای بی خبر ازشکایت دل
فارغ زخیال بیقراران
یادی زدل شکسته ام کن
یادی زدل شکسته ام کن
ترکم مکن ترکم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
مهر خود ازمن کم مکن
ترکم مکن ترکم مکن...
ای غم مرا زین بیشتر
دیوانه در عالم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
یارب حدیث هستی ام
سرتا به سر ماتم مکن
خود مانده در این قصه ام
این قصه را مبهم مکن
جامم تهی هر دم مکن
هم خانه ام با غم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
سوزم تویی سازم تویی
در سوز وآوازم تویی
پایان گرفته هستی ام
بازا که آغازم تویی
این سوز عشقم کم مکن
هم خانه ام با غم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
گیسو میفشان و مرا
درگیر پیچ و خم مکن
وان رشته عمرم چنین
پیچیده و در هم مکن
ترکم مکن ترکم مکن