-
دلتنگی
جمعه 29 تیر 1386 08:28
گر از عشق میشه قصه نوشت میشه از عشق تو گفت ... میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد .. آره از عشق تو دیونگی هم عالمیه ...
-
به که باید دل بست؟
پنجشنبه 28 تیر 1386 12:29
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را ـ گرم، پاسخ گوید نیست یک تن که در این راه غم آلوده عمر ـ قدمی، راه محبت پوید خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست همه گلچین گل امروزند ـ در نگاه من و تو حسرت بی فردائیست به که باید دل بست ؟ به که شاید دل بست ؟ نقش...
-
همصدا
سهشنبه 26 تیر 1386 18:24
گفتمش گل ...رخش دمید که من گفتمش غنچه... .. لب گزید که من گفتمش کیست بنده قد تو سرو از باغ سر کشید که من گفتمش کیست بهتر از خورشید پرده از روی خود کشید که من گفتمش کیست بی خود از غم تو گل به تن پیرهن درید که من غم اومده خونه ی من انگشت رو بر در می زنه . مهمون نا خونده ی من هر شب به من سر می زنه
-
نشانی
دوشنبه 25 تیر 1386 21:28
باز منو دیوونه نکن اسیر این خونه نکن تو جنگل خیس چشات دنیامو وارونه نکن کفترامون خوب یادمه جلد همین خونه بودن ماهیای قرمز حوض پیش تو دردونه بودن زندگی سر گذشت در گذشت آرزوهاست به دریا شکوه بردم از شب دشت وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت به هر موجی که می گفتم غم خویش سری می زد به سنگ و باز می گشت این هدیه هزار بار تقدیم تو...
-
تا که بودیم نبودیم
شنبه 23 تیر 1386 20:08
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر ایینه بدانید چو هست نه در ان وقت که افتاد و شکست عمری ز پی مراد ضایع دارم وز دور فلک چیست که نافع دارم با هر که بگفتیم که تو را دوست شدم شد دشمن من، وه که چه طالع دارم !
-
عاشقانه
شنبه 23 تیر 1386 19:52
سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد. --- درون هرچیز در اعماق هستی نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم. هر آنچه امروز هستیم از سکوت دیروز زاده شده است. به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای...
-
جالب
سهشنبه 19 تیر 1386 21:08
دنیا این جوریه دیگه: اگه گریه کنی میگن کم آوردی ، اگه بخندی میگن دیوونست ، اگه دل ببندی تنهات میزارن ، اگه عاشق بشی دلتو میشکنن ، با این حال باید لحظه ای را گریست ، دمی را خندید ، ساعتی را دل بست و عمری عاشقانه زیست درخت اگر بخواهد قامت بلندی داشته باشد اول باید به فکر ریشه های بلند و عمیق باشد قبل از اینکه عشق دیگران...
-
فردا که میایی
سهشنبه 19 تیر 1386 20:44
فردا که میایی به سراغم ، نفسی نیست....
-
یاد
سهشنبه 19 تیر 1386 06:12
یاد هرجا که دلی شکسته دیدی یادی ز دل شکسته ام کن هر جا به قفس پرنده ای بود یاد از پر و بال بسته ام کن یادی زدل شکسته ام کن یادی زدل شکسته ام کن هر جا که در خت بی بری بود با شاخه نازک و شکسته هر جا که بلور پاک شبنم دیدی که به روی گل نشسته یادی زدل شکسته ام کن یادی زدل شکسته ام کن ای بی خبر از محبت و مهر ای بی خبر از...
-
ترکم مکن ترکم مکن
شنبه 16 تیر 1386 22:13
ترکم مکن ترکم مکن ترکم مکن ترکم مکن مهر خود ازمن کم مکن ترکم مکن ترکم مکن... ای غم مرا زین بیشتر دیوانه در عالم مکن ترکم مکن ترکم مکن یارب حدیث هستی ام سرتا به سر ماتم مکن خود مانده در این قصه ام این قصه را مبهم مکن جامم تهی هر دم مکن هم خانه ام با غم مکن ترکم مکن ترکم مکن سوزم تویی سازم تویی در سوز وآوازم تویی پایان...
-
با غریبه ها وفا نکن
شنبه 16 تیر 1386 22:09
دل من دیگه خطا نکن با غریبه ها وفا نکن زندگی رو باختی دل من مردم ُ شناختی دل من مونده بار غم روی شونه ام گم شده تو شهرت نشونه ام کی میدونه ای بینوا دلم غیر غم کسی راه خونه ام ستونهاش خراب پایه هاش خراب کاخی رو که ساخت این دل من مردومو شناخت این دل من دل من دیگه خطا نکن با غریبه ها وفا نکن زندگی رو باختی دل من مردم ُ...
-
چه دلپذیراست
پنجشنبه 14 تیر 1386 16:27
چه دلپذیراست اینکه گناهانمان پیدا نیستند وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان شکل مان را دگرگون نمی کنند چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس ...
-
مادر
پنجشنبه 14 تیر 1386 16:24
-
تـــاج از فـــرق فلـک بــــــــــــرداشتن
پنجشنبه 14 تیر 1386 16:16
تـــاج از فـــرق فلـک بــــــــــــرداشتن تا ابـــد آن تـــــاج بــــرســـــــر داشتـن در بـهشـت آرزو ره ِیــــــــــــــافتـــــن هـــــر نفس شهــــدی به ساغــر داشتـن روز در انــــواع نعمت هــا و نــــــــاز شب بتی چــون مـاه در بـــــر داشتن جــــاویدان در اوج قــــــدرت زیستـــن ملـــــک عـــــالــم را مسخــــر...
-
روز مادر مبارک
دوشنبه 11 تیر 1386 16:20
روزت مبارک مادر
-
جالب
دوشنبه 11 تیر 1386 07:00
-
ویلیام شکسپیر
جمعه 8 تیر 1386 18:30
ویلیام شکسپیر اگر از غوغای عالم و اشتغالات ِ زندگی دمی فارغ شویم درختان را به هزار زبان سخنگو می یابیم در جویبارها کتاب می خوانیم و سنگ ِ موعظه می شنویم و گوهر ِ نیکی را در هر چیز می بینیم. مرگ از زندگی پرسید : چه چیزی سبب شد که تو شیرین باشی و من تلخ؟ زندگی گفت : دروغی که در من است و حقیقتی که در توست. زندگی حقیقت...
-
شعری از مرحوم آقاسی
دوشنبه 4 تیر 1386 16:01
شعری از مرحوم آقاسی بسم الله الرحمن الرحیم مسلمان نمایان تکنو کرات ره آوردتان چیست جز منکرات شما گر نماینده مردمید چرا ماتو مبهوت وسردرگمید شمایی که دین را به نان میدهید کجا در ره عشق جان میدهید نمایندگانی کزین امتند خدا باور و تشنه خدمتند اگر خشم دینی ملایم شود در این سرزمین غرب حاکم شود الا ای عارفان بی معارف جهان...
-
در آمد
شنبه 2 تیر 1386 19:15
کلیک کنید
-
بیا با افق مهربانی کنیم
شنبه 2 تیر 1386 00:25
بیا با افق مهربانی کنیم غم پونه را آسمانی کنیم بیا تو ی نقاشی قلبمان رز عشق را ارغوانی کنیم
-
عاشقی در من غزل خوان میشود
شنبه 2 تیر 1386 00:12
عاشقی در من غزل خوان میشود کوچه های دل چراغان میشود
-
اس ام اس
جمعه 1 تیر 1386 18:49
زندگی را دوست دارم به شرط آنکه : (ز) آن زندان نباشد (ن) آن ندامت نباشد (د) آن درماندگی نباشد (گ) آن گورستان نباشد (ی) آن یاس نباشد دوستی یک حادثه و جدایی قانون است. بیا حادثه آفرین و قانون شکن باشیم نگو بار گران بودیم و رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم آخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم • برای...
-
بگشای دریچه سوگوارت
پنجشنبه 31 خرداد 1386 23:14
بگشای دریچه سوگوارت بگشای دریچه سوگوارت باز کن پنجره چشمت را! و به خورشید بگو که کسی آمده است تا بتابد امروز و بخواند قصه قصه سبز رهایی را برشاخه خشک ، بازکن پنجره چشمت را! وبیاویز به آن فانوسی و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبی ست. ای صداقت ای سبز! مریم خسته من! دست تو پیچک خردی ست به دیوار تنم. تو اگر بشناسی غم در...
-
راز شقایق
چهارشنبه 30 خرداد 1386 16:37
راز شقایق شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار...
-
صیاد
شنبه 26 خرداد 1386 18:11
صیاد چون صید بدام تو به هر لحظه شکارم ای تازه نگارم از دوری صیاد دگر تاب ندارم رفتست قرارم چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم تا دام در آغوش نگیرم نگرانم نگرانم ....نگرانم....نگرانم
-
دکتر دوره گرد
شنبه 26 خرداد 1386 06:34
دکتر دوره گرد خدا خیرش دهدآن که نمود آزاد دانش را گشوده لاجرم ابواب علم ودرک و بینش را !! به هر کوره دهاتی روشنیده مشعل دانش زروستاهای کرمان تا دهات دور طالش را در هرخانه را کوبی به رویت می گشاید در جناب دکتری که خوانده او درس گوارش را مهندس تا دلت خواهد اُورت1 آید به استقبال یکی پشتی نهد پشتت یکی هم نازبالش را یکی...
-
انفجار در حرم امام هادی(ع
جمعه 25 خرداد 1386 23:48
تصاویری از انفجار در حرم امام هادی(ع) حال ما خونین دلان که گوید باز؟
-
حامد وهومن.........
پنجشنبه 24 خرداد 1386 07:08
بقا مختص ذات اوست حامد وهومن عزیزفرزندان جوان وناکام برادر با قلوبی پاک دیده برهم گذاشتند. به آب دیده شستم جسم و دل را دل از کف دادم و آرام دل را بدست گل سپردم دسته ای گل گلاب آلوده کردم خاک و گل را (روحشان قرین رحمت حق)
-
یاد
چهارشنبه 23 خرداد 1386 06:30
در کوچه های خاطره در رنگین کمان عشق و امید یاد تو جاری است ایا فرصتی برای مرور تو هست؟ ô ôôô ô ôôô پرواز افتاب و نسیم و پرنده را میدانم و صفای دلاویز دشت را اما ، من این میان پرواز لحظه ها را افسوس می خورم پرواز این پرنده بی بازگشت را ! ô ôôô ô ôôô کسی در امتداد لحظه ها می گرید و با ارزویی کهنه می پوسد نگاهی خسته در...
-
قاصدک
چهارشنبه 23 خرداد 1386 06:18
قاصدک قاصدک! هان ، چه خبر آوردی؟ از کجا، وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی ، اما ، اما، گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا ـ نه زیاری نه دیٌاری و دیاری ـ باری، برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که ترا منتظرند. ô ôôô قاصدک! در دل من ، همه کورند و کرند. دست بردار از این در وطن خویش غریب قاصد تجربه...