-
سروده ها.. زندگی .. دلم تنگ است..باران
پنجشنبه 4 بهمن 1386 22:31
تقدیم به بهترینم آواره شدن حکایت سختی نیست . از پاکی اشکهای خود فهمیدم . لبخند همیشه راز خوشبختی نیست نگاه ساکت باران به روی صورتم دردانه می لغزد ولی باران نمی داند نه . او هرگز نمیداند که من دریایی از دردم . به ظاهر گرچه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم عشق واژه ی لال است تو باید باشی زندگی بی تو محال است تو باید...
-
گفتی سکوت سروده.
پنجشنبه 4 بهمن 1386 16:44
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم وقتی تو آمدی و دست نیازم را به سویت دراز کردم ، گفتم : از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی گفتم : از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی گفتم از محبت ؟ گفتی : عشق گفتم از دوستی ؟ گفتی : صداقت گفتم از بهار ؟...
-
سروده های دلتنگی...
دوشنبه 1 بهمن 1386 06:11
قسمت نشد ببینمت اون شب حال و هوا بارونی نبود سرد نبود غم نبود غصه نبود دلتنگی ورنج نبود یه شوری بود یه شوقی بود فقط خواب با چشمام قهر شده بود اما قهر اون بموقع بود شاید هم که اون قهر نبود صبر من کم شده بود دلم توی سینم تا صبح همش بی تابی میکرد شادی میکرد آخه اون حس کرده بود میخوای بیایی بدادش برسی با شور و شوق صدات...
-
مراسم آتش زدن خیمه ها در ظهر عاشورا..
شنبه 29 دی 1386 17:00
ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه نه دیگه هیچکی غمش مثل غم من نمیشه ای آسمان بازی نکن آفتاب و مهتاب نمیاد دل من همچی گرفته که دیگه وا نمیشه همه آدما غریبن اما نه شبیه من آخه قلب هیچ کسی اینجوری تنها نمیشه همه ابرا، نم بارون میشینه تو چشمشون اما بغض هیچ کسی اینجوری دریا نمیشه همه میگن از غم عشق و فراق یارشون اما...
-
نقاش
پنجشنبه 27 دی 1386 04:40
محرم است ودگر بباید لباس عزا پوشید گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ... با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا ... تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن ... عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم ... راه عشق و عاشقی , مستی ونجوا را...
-
تو که باشی.. سروده
دوشنبه 24 دی 1386 21:35
تو که باشی همه چیز هست تو که باشی زندگی هست امید هست آرزوهای قشنگ هست تو که باشی گلهای خشک تو گلدون دلم جون میگیرن جوون میشن تو که باشی لحظه های سرد غم فرارین میرن و پیدا نمیشن تو که باشی ثانیه ها قد میکشن دقیقه ها با تو فریاد میکشن روزا آفتابی میشن شبها مهتابی خوشرنگ میشن تو که باشی گلهای مریم و یاس چقدر خوشبو...
-
من بهارم تو زمین ...
شنبه 22 دی 1386 21:58
من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت خواننده: خشایار اعتمادی شاعر: احمد شاملو من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درختم تو بهار من درختم تو بهار ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه میون جنگلا طاقم میکنه تو بزرگی مث شب اگه مهتاب باشه یا نه تو بزرگی مث شب خود مهتابی تو اصلا خود مهتاب مث شب گود و بزرگی مث شب اگه روزم که بیاد...
-
غرق غم..سروده
شنبه 22 دی 1386 19:32
من عمریه غرق غمم تو شدی غمگسار من تنهای تنهاس دل من تو دلمو تنها نذار چشمای من برای تو چشمامو بی نصیب نذار ببین چه التماسیه ببین چه غرق خواهشم ببین چه اشکی میریزم تو خلوت تنهائیهام ببین که دوریت برام چه دردیه چه رنجیه حس میکنی چه شعریه شعر غم ودرد و عذاب باور داری ؟ که لحظه هام همش بفکر با تو بودنه از تو همش سرودنه...
-
دوری.
جمعه 21 دی 1386 21:23
اون که هر چی ابردنیاست خونه داره تو چشاش اون که ناچار بخنده اما گریس خندهاش اون که تو شهرش غریبه با یه عالم آشنا هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخ صداش اون منم اون منم اون منم بغضم و تو گلوم میشکنم اولین گناه من نگاه معصومی بود که از بستر تنهایی به سوی تو افتاد من از طــــــــــــرح نگاه تو امید مبهمی دارم نگاهت را نگیر از...
-
حس غریب.
جمعه 21 دی 1386 21:10
ای طلوع اولین دوست ، ای رفیق آخر من به سلامت سفرت خوش ، ای یگانه یاور من مقصدت هرجا که باشه ، هر جای دنیا که باشی اون ور مرز شقایق ، پشت لحظه ها که باشی خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت توی قرن دود و آهن تو رسو ل...
-
مینویسم از تو
پنجشنبه 20 دی 1386 21:37
می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت مینوسم همه ی هق هق تنهایی را تا تو از هیچ به ارامش دریا برسی تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی به حریم خلوت عشق تو تنها...
-
شب زمستونی...سروده
چهارشنبه 19 دی 1386 16:13
در یک شب زمستونی که سرما داشت غوغا میکرد میزد به مغز استخوان آبها همه یخ بسته بود اشک همه پشت بومها به شکل قندیل شده بود درخت عریون حیاط انگار که زندون شده بود یخ زده بود پرنده ای نه رو زمین نه تو هوا پر نمیزد هیچکس نبود حیونای ولگرد هم اصلا پیداشون نبود خلاصه شب خیلی سردی بود ساکت و آروم شده بود ثانیه های زمستونی...
-
سروده گلهای مریم...
سهشنبه 18 دی 1386 06:25
یک شب که بغض سنگینی روی دلم نشسته بود یک شب که آه لرزونی توی صدام نشسته بود یک شب که هیچ ستاره ای تو آسمون پیدا نبود تو اومدی بخواب من تو اومدی بخواب من با یک سبد گلهای ناز گلهای مریم سفید گذاشتیشون گلها رو بروی طاقچه دلم گفتی ببین این گلهارو چه خوشگلن چه با صفان عطر اونا رفته تا عرش کبریا اینها همه امانتن که میزارم...
-
تمام شد ... سروده
دوشنبه 17 دی 1386 21:25
من از خدا خواستم نغمه های عشق مرا به گوشت بر ساند تا لبخند مرا هر گز فراموش نکنی و ببینی که سا یه ام به دنبا ل توست . وسایه به سایه تو تا هر گز نپنداری تنهایی ولی اکنون تو رفته ای من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم من شاهد رفتن تو بودم ودیدم که جانم به لبم رسید اما نمیدانم...
-
بغض سنگین .سنگین قد یه کوه.
جمعه 14 دی 1386 23:25
یاور همیشه مومن: داریوش اقبالی ای به داد من رسیده ، تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی ، تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی ، تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی ، برای من تکیه گاهی برای من که غریبم ، تو رفیقی ، جون پناهی یاور همیشه مؤمن ، تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای...
-
من نمیتونم کنار بیام......خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
جمعه 14 دی 1386 06:50
عشق ، تن به فراموشی نمی سپارد مگر یک بار برای همیشه . جام بلور ، تنها یک بار می شکند ....................................................... قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی یکنفر را در قلبت جای دهی به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم من بی تو،...
-
سروده ...افسوس
پنجشنبه 13 دی 1386 05:38
خیالم چون پرنده های وحشی مهاجر هر لحظه بسویت پر میزند نه.. نه برایت پر پر میزند در هوای دوریت چو ابری سرگردان و تیره از دو چشمش سیل میبارد چنان میکوبد این دل سر به سینه چنان فریاد دارد چنان درخود تمنای تودارد چنان میخواند او آواز جانسوز که رحمش میکند اشقی ترین اشقی چنان نجوای تو هر دم میکند با من چنا ن شعر و غزل...
-
اسیر ... سروده
یکشنبه 9 دی 1386 16:36
هست اسیر تو دلم بی تو کجا روم کجا .. بی تو کجا روم کجا با تو سرشته شد گلم بی تو کجا روم کجا بی تو کجا روم کجا؟ تیغ بنه به نای من بندبه هر دو پای من پاسخ هر چرای من بی تو کجا روم کجا بی تو کجا روم کجا شمع و چراغ من تویی لاله و باغ من تویی گلشن و راغ من تویی بی تو کجا روم کجا ای تو مراد عاشقان فتنه پاک هر زمان راز شکفتن...
-
مرا به غیر عشق
یکشنبه 9 دی 1386 06:19
مرا به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را بگذار. وارد این ماجرا نکن امشب برای ماندنمان استخاره کن اما به آیه های بدش اعتنا نکن.... چند فلش زیبا دانلود کنید راست کلیک و save target as Gozashte (Moein).swf 914.93 KB Download Hamzad (Googoosh).swf 814.78 KB Download (Fereydon Foroghi).swf 1.45 MB Download To Mahshari...
-
مست مستم ..سروده
جمعه 7 دی 1386 12:44
اشک چشم وناله های دل من همه از مهارت غمزه توست شب نخفتنهای من با سوز و آه یادی از چهره دلربای توست روز و شب در زاریم از دوریت دیده سیل آساست از نادیدنت تا که روحم سوی تو پرواز کرد راحتی . آسایشی آغاز کرد نا که گشتم ذوب در آن بیکران جسم و روح و هستیم بر باد رفت مست مستم ساقیم دستم بگیر دستگیرم باش دستم بگیر ای هستی ام...
-
سروده ها....بازا بخت بیدارم....عشق تو بهشت من..
چهارشنبه 5 دی 1386 05:36
من عاشقانه تمام لحظه هایم پر از با توبودن است بوی عطر تو دارد تک تک لحظه های من اما نمیدانم چگونه از امواج بلند جدایی بگذرم که عاشقانه هایم را برایت بسرایم جسم وروح من از من نیست جسمم بسوی تو در تردد برای تو د رحرکت روحم بسوی تو هر لحظه در پرواز ای خوبترین ای بهترین ای عشق آفرین دریابم که بی توهیچم به آسمان نظری کن...
-
غزل غزل گریه دارم...سروده
شنبه 1 دی 1386 22:38
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند دلم برای کسی تنگ است تا آمدنت بگذار قصه یافتن تو را برای کسانی که هنوز پی گمشده خود هستند بگویم بگویم که من تو را میان ستارگان اسمان...
-
bakhtyari music
جمعه 30 آذر 1386 17:47
bakhtyari music موزیک بسیار جالب وزیبای بختیاری یار شی کردو مو هی سیل سره جاش ایکنوم ایگریوم زه غمش آه ودینداش ایکنم تا خیالش به سروم ایزنه هر سوو پسین اینشینوم سر چشمه گله تی داش ایکنوم یار با رحم تر از یار مو نیس من عالم ار بخوا جونمه قربون دم پاش ایکنوم منتهی قاصد بیمروت بی اصل ونسب الکی حرف چپی زی من دت جاش...
-
سزوده ها.. بی تو چکنم؟؟؟؟؟؟؟
پنجشنبه 29 آذر 1386 20:32
دیشب نمیدانی چه گرم سر گرم رازونیاز بودم با خیالت دیشب با خیا لت گفتگو ها داشتم داغ داغ در شب گفتگو ها ورازها با خیالت داشتم ناگاه شکست!!!! شکست!! بغضم در این رازها و گفتگوها امان از بغض بد موقع گفتگو ها تر شدند رازها هم بر ملا امان از بغض بی موقع دیشب که آمدی. همه چیز شکوفا شد حتی گلهای خشک گلدان دلم حتی گلهای غمم غم...
-
غمگنانه های دل..
چهارشنبه 28 آذر 1386 22:13
زیبایى دنیا را تنها آن لحظه که به چشمان تو نگریستم دریافتم ؛ و از آن پس هیچ لحظه اى از عمرم بدون اندیشه تو سپرى نشد . اگر عمر من تنها یک شب باشد ، آرزو دارم همان یک شب را با تو بگذرانم . عزیز من ! این دنیا تنها هنگامى زیباست ، که در کنار تو باشم ... پرواز در هواى خیال تو دیدنى ست حرفى بزن که موج صدایت شنیدنى ست شعر...
-
دلم برات تنگ شده ...
سهشنبه 27 آذر 1386 19:55
دلم برات تنگ شده جونم تو هستی تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من تو هستی سنگ صبورم و نگاه دورم و لبهای بسته ی من بغض ترانمو شکستم میخوام بگم عاشقت هستم توعین ناباوری یک شب خالی گذاشتی هر دو دستم بی تو میمیرم وقتی نیستی کنارم غمگین و بیقرارم مثل یه ابر تیره دلم میخواد ببارم
-
چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی
یکشنبه 25 آذر 1386 15:51
چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی نوای عشق بر افروختی چنان در دل که در زمان علم صبر سر نگون کردی
-
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
شنبه 24 آذر 1386 17:25
رفتی.. رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل دیدمت که آمده بودی با شور و شوق فراوان برای خداحافظی . این جمله را چندین بار برایم گفته بودی . اما با شنیدن این کلمه بغضی سنگین و خفه کننده گلویم را میفشرد. و بعد از مدت کوتاهی این بغض سخت و سنگین مبدل به اشکهای سیل آسا میشد تا اینکه این خیال و وهم به حقیقت پیوست.. به حقیقتی تلخ و...
-
رفتن...
جمعه 23 آذر 1386 23:33
وقتی میگی همین روزا میخوام برم ...... به یک سفر اسم سفر رو میاری دق میکنم از این خبر یه جور برو نبینمت یه جور برو نبینمت میمیره دل می افته خونم گردنت. بی تو هم دریای بی آرام دل شاید به طوفانم کشاند یا براند بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت
-
هدیه...... سروده
جمعه 23 آذر 1386 07:16
هدیه هدیه ات والاترین نغمه هاست نغمه هایت خوشترین افسانه هاست ای بهار عمر ای روح هستی هدیه ای دادی بزرگ و چاره ساز از پی اش آرامشی عاشق نواز لیک این جای خود و تو در قلب و روح و هستیم هدیه ات اندک تسلی بخش افغانم بود هدیه ات رو ح مرا ...قلب مرا...اشک و آه و فریاد مرا اندکی آرامش است.. اما ............. اما ...............