زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

سروده ها....بازا بخت بیدارم....عشق تو بهشت من..

من عاشقانه تمام لحظه هایم پر از با توبودن است

بوی عطر تو دارد  تک تک لحظه های من

اما نمیدانم چگونه از امواج بلند جدایی بگذرم

که عاشقانه هایم را برایت بسرایم

جسم وروح من از من نیست

جسمم بسوی تو در تردد

برای تو د رحرکت

روحم بسوی تو هر لحظه در پرواز

ای خوبترین ای بهترین ای عشق آفرین

دریابم که بی توهیچم

به آسمان نظری کن

ببین کبوتر دلم در هوای تو چگونه در اوج پرواز  است

چگونه به دورت میگردد

چگونه نهراسد ز تیز چنگالان پروازی

چگونه فریاد دارد چگونه عاشقانه میخواند

لعنت به این دیوارهای قطور دوری

وجدایی.

ای عشق تو بهشت من

این سوزو این افغان من

این حال من . احوال من

در شب . نخفتن های من

تا صبح . بیداریهای دل

این نوحه خوانی های من

این بیقراریهای دل

این گریه پنهان من

در خلوت تنهای شب

این هدیه های ناب دل

دلتنگی و سودای دل

این اشک چشم این خون دل

این های دل این هوی دل

این شعر تنهایی من

این صبر بی پایان دل

یاد تو و فریاد دل

عطر تو و پروازدل

عشق تو و آتش گرفتنهای دل

بارونیه چشمهای ما

گریه های بی انتها

در لحظه های سرد غم

بازا بیا  بازا بیا

ای خوبتر ای خوب من

ای بانی آسایشم

ای ناجی عشق آفرین

مرحم بنه برزخم دل

مرحم بنه بر زخم دل

بازا بیا ..بازا بیا

 

سزوده ها.. بی تو چکنم؟؟؟؟؟؟؟

 

دیشب نمیدانی چه گرم

سر گرم رازونیاز بودم

با خیالت

دیشب با خیا لت گفتگو ها داشتم

داغ داغ

در شب گفتگو ها ورازها با خیالت داشتم

ناگاه

شکست!!!!

شکست!!

بغضم در این رازها و گفتگوها

امان از بغض بد موقع

گفتگو ها تر شدند

رازها هم بر ملا

امان از بغض بی موقع

 

دیشب که آمدی.

 همه چیز شکوفا شد

حتی گلهای خشک گلدان دلم

حتی گلهای غمم

غم رفت و تاریکی هم

آمدی کنارم نشستی

به من زل زدی

با چشمان خیسم

و هق هق آهنگینم

برایت  شروع به سخن گفتن کردم

گفتم که بی تو چکنم

گفتم که دلم برایت تنگ شده

گفتم که تو همراه منی

گفتم که تو مال منی

اشک در چشم تو لرزید

شب بر عشق تو گریان شد

لحظه ها ی درد میگذشت

اما بی درد

با دستان بی جانم قطره اشکی

که  روی گونه ات جاری شده بود را

پاک کردم

با چشمان زیبایت

که دنیایی از عشق بودو امید

روشنایی بود و نوید

با من سخن گفتی

گفتی:اما بی صدا

سکوت سکوت سکوت

وسکوت کردی

اما سکوت عاشقانه ای بود و قشنگ

پر از خاطره

پر از عطر خوشبوی بودنت

گفتم دوستت دارم .

 

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم

ای که با ناز نگاهت     دلم و دیونه کردی

پا گذاشتی توی سینم     توی قلبم خونه کردی

ای که وقتی تو رو دیدم     دل تنهام زیر و رو شد

با تو بودن تو رو داشتن     واسه من یه آرزو شد

طفلی قلب عاشق من     به خودش میگفت همیشه

آرزوی  با  تو  بودن      یه روزی راست راسی میشه

ولی آرزوم بزرگ بود     تو به یاد من نبودی

من با تو بودم همیشه     ولی تو با من نبودی 

تا تو رد می شدی قلبم     از تو سینه کنده میشد

میومد پشت چشمامو     منتظره یه خنده میشد

تو که اخم میکردی سنگدل     قلب عاشقم می ترسید

همش از ترس جدایی     حیونی دلم میلرزید

من که عاشق تو بودم     چرا عشقم رو ندیدی

مدتی هست در آزارم و میدانی تو

به کمند تو گرفتارم و میدانی تو

از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو

داغ عشق تو بلب دارم و میدانی تو

 

شده ای همه هستی وزندگی من

نمیدانی تو ؟؟؟؟

 

 i love you

 

سروده.... میدانی؟؟؟ نمیدانی ؟

آدرس جدید این سایت

http://h-sh-t.33ir.com/

کسی میداند این افسرده در این خانه ویران دنیا

چه نالان است ؟؟؟

چه میگوید ؟؟

چه میخواهد؟؟؟

کسی میداند این اوج پریشانی.

این شور شیدایی.

این ساز غم انگیز ...   اما...

دلنواز و روح پرور چیست؟؟

کسی میداند این رمز و رموز  عشق زیبا چیست؟؟؟

که ما را مبتلا کرده ...

که آبم میکند این احتیاج با تو بودن را؟؟؟

تو میدانی ...

که میخوانی خط به خط این گفته های خالص و ناب دلم را .

  نمیدانی ؟؟؟؟؟؟؟

تو میدانی؟؟؟؟؟؟

نمیدانی .که عشقت برده از من توان وتاب و آرام و قرار ...... دل

نمیدانی .چه دردی دارد این زهر جدایی.

نمیدانی که بی تو مانده ام تنهای تنها

در وادی درد و پریشانی

نمیدانی که با هر خاطره از یاد تو

که هر لحظه عجین است با هستی من .

تمام قلب و روح من چه فریادی است..

نمیدانی که لحظه لحظه های عمر این عاشق

چه طوفانیست..

پریشانیست...

زندانیست...

نمیدانی که وقتی نام زیبایت براین لبهای عطشان میشود جاری

چه غوغائیست

نمیدانی که وقتی ظاهر زیبا

و

آرام تو را با خود به عمق اشتیاق جان مجسم میکنم .

سراسر جان شود آتش

شرر تا آسمان دارد.

و

محتاج قطره بارانیست..

 

نمیدانی نبود تو کنار من

بلایی خانمانسوز است

ولای .

درد .درد.درد. پنهانیست.

نمیدانی .... نمیدانی .... نمیدانی ..

چه نجواییست .چه غوغاییست . چه طوفانیست .

چه فریادیست . .....این حالتهای زیبای پریشانی.

اما ...

تو میدانی ....

تو میدانی .. چرا ؟

چون عاشقت با تو آشنائیهای خوش دارد.

تو میدانی ..

وشاید خوبتر از من .

که سرتا پا پر از آتش شوم سوزم از این درد نهانی

تو میدانی که وقتی

 برای چشمان بی فروغ من یک لحظه دیدارت میسر میشود

  چه شوق و شور وفریادیست

از شادی..

تمام لحظه ها آندم پر از عشق است و احساسی تماشایی

پر از نجوای جان سوزیست طولانی

تو میدانی

که من در این فسانه .

که ذره ذره احساس و غرور و هستی خود را

با بهانه .

کنم تقدیم تو با صد ترانه ..

که ای هستی ...

ای آخرعشق

دوستت دارم

دوستت دارم

با فریادهای عاشقانه

 

 

آدرس جدید این سایت

http://h-sh-t.33ir.com/

 

نهایت دلتنگی......سروده

 

دلم گرفته تر از روزهای بارانی است
فضای سینه چو پاییز سرد و طوفانی است

مبین تو ظاهر آرام دل که چون گرداب
ز غم پر است طوفانیست. میدانی؟

 

مبین تو ظاهر  آرام و خندان مراچانا

 غم عشق .چنان برده زدل تاب.که نمیدانی

 چنان میبارم از چشمم دمادم اشک خونین

چنان آه جگر سوزی کشم هردم من از دل

چنان در هجر ودوری غرق غرقم

چنان با این غم سنگین دوری در نبردم

چنان گریانم و نالان چنان افغان کنم هر دم

که دیگر چند روزی تا پریدن از قفس باقی نمانده

باقی نمانده

 مرا دریاب ....

مرا دریاب..

 

چشم به راه

منتظر موندم براهت تا همیشه

چشم به راهت مونده بودم پشت شیشه

وای اگه فردا بیاد

باز تو نیایی

میخوام داد بزنم از این جدایی

از این جدایی

دیگه مردم ..

دیگه مردم

چقدر تو بی وفایی

مگه من با تو بد کردم خدایی

هر چی می خوای بگی بگو

اما نگو دوست ندارم

هر کار میخوای بکن

ولی.....

بگو نمیری از کنارم

تورا خدا مثه غریبه ها

دلم رو هی نر نجون

بخدا من میمیرم از این جدایی

بخدا من میمیرم اگه نیایی

اینجا هوا پر از غمه

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم

حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته

من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه

تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه

اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره


جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد

بیا که بی تو دل خونه

جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد
 

 

هرگز از رفتن نگو

هرگز از رفتن نگو

نگو

نگو

نگو

 

 

من از یادت نمیکاهم

 

بدان که از هیچ ثانیه ای بدون تو

گذر نمیکنم

بدان که بی تو من عزیز

پا ننهم به روز و شب

به هیچ کجا!!!!

به هیچ کجا

بی تو عزیز

سفر نمی کنم !!

گذر نمی کنم !!

گرم یاداوری یا نه!

من از یادت نمیکاهم

تو را من چـشــــم در راهم

برای هر ترانه ام تو را بهانه می کنم

بیا که در هوای تو بسی جوانه می کنم

من این کبوتر آمدم به کوچه سار قلب تو

در این سرای ماندنی به عشق خانه میکنم

هر عاشقی برای خود نشانه دارد ای صنم

و من برای عشق خود تو را نشانه می کنم

به شاهدان جلوه ات که گیسوان عشق را

به دست کوچک دلم مدام شانه می کنم

دو صف کبوتر دعا شبانه تا خدا پرد

و من برای رجعتت تو را ترانه می کنم

بیا که سخت عاشقم بیا که دوست دارمت

برای هر ترانه ام تو را بهانه می کنم

 تو را بهانه می کنم

 

بیش از عشق بر تو عاشقم

 

 
 

I Love You More Than Love
بیش از عشق بر تو عاشقم

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were a flower opening up my petals life
چو گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the waves of the ocean
چون امواج اقیانوس هستم

crashing strongly against the shore
که توفنده وسرکش بر ساحل می کوبد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the rainbow after the strom
چو رنگین کمانی بعد از توفانم

proudly showing my colors
که پر غرور رنگها یش را نشان می دهد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

Everything that is beauiful surrounds us
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است.

This is just a very small part of how wonderful I feel when I am with you
این تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است.

Maybe the word love was invented to explain
شاید واژه عشق را ساخته اند

the deep all-encompassing feelings That I have for you
تا احسا س چنان عمیق و هزار سوی من به تو را بیان کند.

but somehow it is not strong enough
اما باز هم این واژه کافی نیست.

But since it is the best word that there is
با این همه چون هنوز بهترین است

Let me tell you a thousand times that
بگذار بگویمت هزاران بار که

I love you more than Love
بیش از عشق بر توعاشقم.


I Love You More Than Love
بیش از عشق بر تو عاشقم

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were a flower opening up my petals life
چو گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the waves of the ocean
چون امواج اقیانوس هستم

crashing strongly against the shore
که توفنده وسرکش بر ساحل می کوبد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the rainbow after the strom
رنگین کمانی بعد از توفانم

proudly showing my colors
که پر غرور رنگها یش را نشان می دهد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

Everything that is beauiful surrounds us
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است.

This is just a very small part of how wonderful I feel when I am with you
این ها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است.

Maybe the word love was invented to explain
شاید واژه عشق را ساخته اند

the deep all-encompassing feelings That I have for you
تا احسا س چنان عمیق و هزار سوی من به تو را بیان کند.

but somehow it is not strong enough
اما باز هم این واژه کافی نیست.

But since it is the best word that there is
با این همه چون هنوز بهترین است

Let me tell you a thousand times that
بگذار بگویمت هزاران بار که

I love you more than Love
بیش از عشق بر توعاشقم.