شکسته شیشه قلبم ،
کجایی
مرحم دردم
تو را در غربت عشقم غریبانه صدا کردم صدا کردم
تو را هستی شنیدی و گذر کردی مرا آواره و تنها
گدای در به در کردی
از آتش دل شمع طرب را مانم
وز شعله آه سوز تب را مانم
دور ازلب خندان تو ای صبح امید
از ناله زار مرغ شب را مانم
هرگز لبخند را ترک نکن
. حتی وقتی ناراحتی.
چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود
نظر فراموشتون نشه
عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود.
عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند.
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود.
عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است.
عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد.
عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است.
عشق نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود.
عشق کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه.
عشق کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد.
عشق.........
عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست.
چیزی ندارم جز قلبم
خورشید گفتم : گرمی ات را به من بده تا به تو بدهم ، گفت :دستانش گرمای مرا دارند.
به آسمان گفتم : پاکی ات را به من بده ، گفت : چشمانش پاکی مرا دارند .
از دشت سبزی زندگی اش را خواستم ، گفت زندگیت سبز تر اوست .
از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم ، گفت : قلبت به اندازه اقیانوس است و آرامشت نیز.
از ما تابندگی صورتش را خواستم ، گفت : وقتی نگاهش می کنم خجل میشوم .
به فکر فرو رفتم من در اقبال دستان گرمت ، چشمان پلکت ، سبزی زندگیت ، بزرگی و آرامش قلبت و صورت
ماهت هیچ ندارم که به تو هدیه کنم جز ....
این ... بگیر نترس ، می تپید برای تو و من چیزی ندارم جز قلبم
اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست روی هر شانه سری وقت وداع میگرید سر من وقت وداع گوشه دیوار گریست
شعری برای تو
گفتی : بمان می خواستم اما نمی شد
گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد
گفتم که : می ترسم من از سحر
نگاهت گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد
گفتی: نگاهم کن ـ ببین ـ
آهسته دیدم راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد آه ای عشق راز نگاهم کاشکی افشاء نمی شد در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد
گفتی که :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست
ن ظ ر یادت نره عزیز
متن موزیک وبلاگ
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق
آزار این رمیده سردر کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
متن قبلی موزیک وبلاگ
ترکم مکن ترکم مکن
مهر خود ازمن کم مکن
ترکم مکن ترکم مکن...
ای غم مرا زین بیشتر
دیوانه در عالم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
یارب حدیث هستی ام
سرتا به سر ماتم مکن
خود مانده در این قصه ام
این قصه را مبهم مکن
جامم تهی هر دم مکن
هم خانه ام با غم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
سوزم تویی سازم تویی
در سوز وآوازم تویی
پایان گرفته هستی ام
بازا که آغازم تویی
این سوز عشقم کم مکن
هم خانه ام با غم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
گیسو میفشان و مرا
درگیر پیچ و خم مکن
وان رشته عمرم چنین
پیچیده و در هم مکن
ترکم مکن ترکم مکن
از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگ ِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن آهنگ ِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!
از یاد نبر که - با تمام این احوال-
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم!
همیشه حنجره من
هواخواه ِ خواندن آواز آرزوها بود!
همیشه این چشم بی قرار...
دل جای تو شد و گر نه پر خون کنمش
در دیده تویی و گرنه جیحون کنمش
دل جای تو شد و گر نه پر خون کنمش
در دیده تویی و گرنه جیحون کنمش
امید وصال توست جان را
ورنه از تن رضای دیده بیرون کنمش
ن ظ ر یادت نره عزیز