If I had a penny
for every time
you've crossed my mind
I'd be the ruler of the free world
If I had a nickel
for every time
I've wanted you near and here
I could buy you what you want
If I had a dime
for every time
I smile when I see you
I wouldn't know what to do
If I had a quarter
for every time
your presence makes my heart skip
I'd spend it all on you
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
فکر کردن اصلا نمی خواد دوست دارم خیلی زیاد
فقط واسه تو ساختمش دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
دفتر شعر من کجاست؟ واسه ناز اون نگات
می خوام امشب تا سحر ترانه سازی کنم
یه ترانه بسازم که جهانی شه
که همه دنیا بدونن هیشکی مثل تو نمیشه!
با جمله های تکراری دوباره بازی می کنم
باز خودمو گول می زنم قافیه سازی می کنم
دلم برات تنگ می شه
قافیه اش از سنگ می شه
دلم فقط تو رو می خواد
قافیه اش از دل می آد
هیچی تو ذهنم نمی آد هیچی تو ذهنم نمی آد
خسته می شم از هر چی جمله س که با حرف دله
نوشتن ترانه ام خداییش انگار مشکله!
دفتر رو می ذارم کنار چشمامو رو هم می ذارم
تو رو کنارم می بینم بی اختیار بهت می گم
دوست دارم خیلی زیاد دوست دارم خیلی زیاد
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
فکر کردن اصلا نمی خواد دوست دارم خیلی زیاد
فقط واسه تو ساختمش دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
شعر باید خودش بیاد دوست دارم خیلی زیاد
قافیه لازم نداره دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
سهراب سپهری شاملو حافظ و سعدی می خونم
دنبال یک حرف قشنگ تا صبح بیدار می مونم
گوشی رو ور می دارم و یه زنگ به مریم می زنم
یه گوشه تنها می شینم گیتار رو با غم می زنم
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
فکر کردن اصلا نمی خواد دوست دارم خیلی زیاد
فقط واسه تو ساختمش دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
شعر باید خودش بیاد دوست دارم خیلی زیاد
قافیه لازم نداره دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
فکر کردن اصلا نمی خواد دوست دارم خیلی زیاد
فقط واسه تو ساختمش دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
این جمله ی منه دوست دارم خیلی زیاد
شعر باید خودش بیاد دوست دارم خیلی زیاد
قافیه لازم نداره دوست دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق
آزار این رمیده سردر کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
غمی غمناک...
شب سردی است و من افسرده.
راه دوری است,و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم,تنها,از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت,
غمی افزود مرا بر غم ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر,سحر نزدیک است.
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای,این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل,
غم من لیک غمی غمناک است.
(¯`S´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____**** __________ **** _______
___*** ____*** ____ ***__ *** ____
__***________ ****_______ ***____
_***__________**_________ ***___
_***_____________________***___
*** _ _ _____ _______ _ ***___
__***_______ ________***____
___***_________________***_____
____*** ___ _ ___ ***______
______***____________***_______
________*** ______ ***__________
__________*** ___ ***____________
__________*****____________
__________***_____________
بیمار خنده های توام بیشتر بخند بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
وقتی کسی رو دوست داری...
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی فقط یه بار نگاش کنی
به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه
دوستت دارم...
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری فکر امروزت باش به کجا می نگری زندگی ثانیه ایست وسعت ثانیه را می فهمی می شود مثل نسیم بال در بال پرستو بوسه بر قلب شقایق بزنیم بدونت تنها نیست تو خدا را داری و من آرامش چشمان تو را
اگه تمام خاک زمین باشی تنها مشتی از تو کافیست برای آنکه تا ابد بپرستمت!
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف بهم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود...!
اگه دنیا فراموشگر خاطره هاست تو فراموش نکن آنچه بین من و توست...
پرسیدم عشق چیست؟ گفت آتش است. گفتم مگر آنرا دیده ای؟ گفت نه در آن سوخته ام!
تو با من هرجوری باشی عاشق خستگی هاتم عاشقم عاشق اشکات گنگ . گیج خنده هاتم تو همه کار و کس این عاشق بی سرزمینی مهربونی اگه حتی پای گریه هام نشینی...
ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم ما خاک قدوم هرچه زیبا صفتیم از زشتی کردار دگر خسته شدیم محتاج دو پیمانه می معرفتیم .
در دهستان اصالت های عشق میتوان شبنم فروش ساده بود میتوان روی اجاق عاطفه چای خوش طعم وفا را دم نمود
من آهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستیم یک قلب پاک است که آن را زیر پایت می گذارم...
زندگی مثل بازی حکمه!! مهم نیست که دست خوبی نداری مهم اینه که یار خوبی داشته باشی؛ اینطوری شاید حتی بتونی بازی باخته رو ببری!
سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن
چند شعر زیبا
باز کــــن پنجــــــره ای رو به نــــگاهم ای دوست
دیرگاهی است که من چشم به راهم ای دوست
دور از آیینه چشــــــم تو به هم می مانند
روزهای من و شبهای سیاهم ای دوست
صبحــــگاهان که بر ارم نفــــــس از سوز جگر
می کشد سر به فلک شعله آهم ای دوست
من که در حاثه چون کـــــوه مــــــقاوم بودم
پیش طوفان غمت چون پر کاهم ای دوست
کسیت غیر از تو که از راه وفــا دریابد
زیر این بار گران بار گناهم ای دوست
دل سنگین تو با این همه بی رحمی ها
می کند عاقبت از غصه تباهم ای دوست
این منم عاشق بیچاره که در شادی و غم
جز رضای تو دگر هیچ نخواهم ای دوست
چشم از افتاده ترین عاشق خود باز میگر
باز کن پنجره ای رو به نگاهم ای دوست
شبی از پشت یک تنهائی غمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفری صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
آری می دانستم و می دانم ، این باغ قشنگ رویایی
شاید ، شاید تو را برای مدتی از من جدا سازد
ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .
آن گه از پنجره کوچک قلبم با تو حرف زدم
و از پشت دیوار دلتنگی
با قایق غمهایم
در رودخانه اشکهایم
تا انتهای ظلمت پارو زدم
ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .
ناگه
تصویر زیبایت را جلو خود یافتم
و با شتاب اشکهایم را پاک کردم
و به آینده روشنی نگریستم که در انتظارمان خواهد بود
آری این بار از ته دل برای خوشبخت شدنمان دعا کردم دعا کردم . . .
دیشب من بودم وشب بود و یاد تو،
دیشب فاصله میان من وپنجره
و شب را تنها یاد تو پرکرده بود...
دیشب سجاده سپید نیازم رادر حرمش گسترده بودم
وتمام فرشتگان را به بزم عاشقانه ام دعوت کرده بودم...
عشق یعنی تا ابد آبی شدن
عشق یعنی لحظه ای بارانی و
لحظه ای شفاف و مهتابی شدن
عشق یعنی لذت یک آرزو
عشق یعنی هدیه ای از آسمان