زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

If I had a penny

If I had a penny
for every time
you've crossed my mind
I'd be the ruler of the free world
If I had a nickel
for every time
I've wanted you near and here
I could buy you what you want
If I had a dime
for every time
I smile when I see you
I wouldn't know what to do
If I had a quarter
for every time
your presence makes my heart skip
I'd spend it all on you

 

 

به چشماتم خیلی میاد

 

این جمله ی منه                  دوست دارم خیلی زیاد

فکر کردن اصلا نمی خواد    دوست دارم خیلی زیاد

فقط واسه تو ساختمش      دوست دارم خیلی زیاد  به چشماتم خیلی میاد

 

دفتر شعر من کجاست؟   واسه ناز اون نگات

می خوام امشب تا سحر ترانه سازی کنم

 

یه ترانه بسازم که جهانی شه

که همه دنیا بدونن هیشکی مثل تو نمیشه!

 

با جمله های تکراری دوباره بازی می کنم

باز خودمو گول می زنم قافیه سازی می کنم

 

دلم برات تنگ می شه

قافیه اش از سنگ می شه

دلم فقط تو رو می خواد

قافیه اش از دل می آد

هیچی تو ذهنم نمی آد      هیچی تو ذهنم نمی آد

 

خسته می شم از هر چی جمله س که با حرف دله

نوشتن ترانه ام خداییش انگار مشکله!

 

دفتر رو می ذارم کنار چشمامو رو هم می ذارم

تو رو کنارم می بینم بی اختیار بهت می گم

دوست دارم خیلی زیاد         دوست دارم خیلی زیاد

 

این جمله ی منه                  دوست دارم خیلی زیاد

فکر کردن اصلا نمی خواد    دوست دارم خیلی زیاد

فقط واسه تو ساختمش      دوست دارم خیلی زیاد   به چشماتم خیلی میاد

 

این جمله ی منه                 دوست دارم خیلی زیاد

شعر باید خودش بیاد            دوست دارم خیلی زیاد

قافیه لازم نداره            دوست دارم خیلی زیاد      به چشماتم خیلی میاد

 

سهراب سپهری شاملو حافظ و سعدی می خونم

دنبال یک حرف قشنگ تا صبح بیدار می مونم

 

گوشی رو ور می دارم و یه زنگ به مریم می زنم

یه گوشه تنها می شینم گیتار رو با غم می زنم

 

این جمله ی منه                  دوست دارم خیلی زیاد

فکر کردن اصلا نمی خواد    دوست دارم خیلی زیاد

فقط واسه تو ساختمش     دوست دارم خیلی زیاد    به چشماتم خیلی میاد

 

این جمله ی منه                 دوست دارم خیلی زیاد

شعر باید خودش بیاد            دوست دارم خیلی زیاد

قافیه لازم نداره                  دوست دارم خیلی زیاد   به چشماتم خیلی میاد

 

این جمله ی منه                  دوست دارم خیلی زیاد

فکر کردن اصلا نمی خواد    دوست دارم خیلی زیاد

فقط واسه تو ساختمش    دوست دارم خیلی زیاد      به چشماتم خیلی میاد

 

این جمله ی منه                 دوست دارم خیلی زیاد

شعر باید خودش بیاد            دوست دارم خیلی زیاد

قافیه لازم نداره                  دوست دارم خیلی زیاد      به چشماتم خیلی میاد

 

 

سکوت

 

Image hosting by TinyPicبا سکوت زیرکانه منو فریاد زدیImage hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicبا چشات دوست دارم رو تو گوشم داد زدیImage hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicبا نگاه عاشقت مست مستم کردیImage hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicبه می و جام و سبو باده پرستم کردیImage hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicالهی الهی تا نفس تو سینه هست Image hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicبمونی برای من Image hosting by TinyPic

Image hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPicImage hosting by TinyPic

غم کجاست

 

               

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

 شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق

 آزار این رمیده سردر کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

 اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست

 بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

 عمریست در هوای تو از آشیان جداست

 بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

 خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب

 دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

               

       

غمی غمناک...

غمی غمناک...

شب سردی است و من افسرده.

راه دوری است,و پایی خسته.

تیرگی هست و چراغی مرده.

          

 

می کنم,تنها,از جاده عبور:

دور ماندند ز من آدم ها.

سایه ای از سر دیوار گذشت,

غمی افزود مرا بر غم ها.

 

          

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی.

          

 

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر,سحر نزدیک است.

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای,این شب چقدر تاریک است!

          

 

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

          

 

مثل این است که شب نمناک است.

دیگران را هم غم هست به دل,

غم من لیک غمی غمناک است.

          

(¯`S´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____**** __________ **** _______
___*** ____*** ____ ***__ *** ____
__***________ ****_______ ***____
_***__________**_________ ***___
_***_____________________***___
*** _ _ _____ _______ _ ***___
__***_______          ________***____
___***_________________***_____
____***         ___ _ ___ ***______
______***____________***_______
________*** ______ ***__________
__________*** ___ ***____________
__________*****____________
__________***_____________

 

بیمار

بیمار خنده های توام بیشتر بخند بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب

وقتی کسی رو دوست داری...

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیارو بدی فقط یه بار نگاش کنی

به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

دوستت دارم...

عاشقی

           

تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری فکر امروزت باش به کجا می نگری زندگی ثانیه ایست وسعت ثانیه را می فهمی می شود مثل نسیم بال در بال پرستو بوسه بر قلب شقایق بزنیم بدونت تنها نیست تو خدا را داری و من آرامش چشمان تو را

 

 

 

 

 آرزوهاتو یه جا یاداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری دیروز آرزوشو کردی

 

 

 

 

 

اگه تمام خاک زمین باشی تنها مشتی از تو کافیست برای آنکه تا ابد بپرستمت!

 

کاش در دهکده عشق  فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف بهم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود...!

 

اگه دنیا فراموشگر خاطره هاست تو فراموش نکن آنچه بین من و توست...

 

 

 

پرسیدم عشق چیست؟ گفت آتش است. گفتم مگر آنرا دیده ای؟ گفت نه در آن سوخته ام!

 

 

تو با من هرجوری باشی عاشق  خستگی هاتم     عاشقم عاشق اشکات گنگ . گیج خنده هاتم     تو همه کار و کس این عاشق  بی سرزمینی     مهربونی اگه حتی پای گریه هام نشینی...

 

 

ما  عاشق فهم و ادب و معرفتیم   ما خاک قدوم هرچه زیبا صفتیم   از زشتی کردار دگر خسته شدیم    محتاج دو پیمانه می  معرفتیم .

 

 

در دهستان اصالت های عشق  میتوان شبنم فروش ساده بود   میتوان روی اجاق عاطفه   چای خوش طعم  وفا را دم نمود

 

 

من آهنگ غریب روزگارم  غمی در انتهای سینه دارم  تمام هستیم یک قلب  پاک است که آن را زیر پایت می گذارم...

 

 

 

 

 

 زندگی مثل بازی حکمه!! مهم نیست که دست خوبی نداری مهم اینه که یار خوبی داشته باشی؛ اینطوری شاید حتی بتونی بازی باخته رو ببری!

 

 

سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن

 

  جینگولی

چند شعر زیبا

چند شعر زیبا

رضای دوست

باز کــــن پنجــــــره ای رو به نــــگاهم ای دوست
دیرگاهی است که من چشم به راهم ای دوست

دور از آیینه چشــــــم تو به هم می مانند
روزهای من و شبهای سیاهم ای دوست

صبحــــگاهان که بر ارم نفــــــس از سوز جگر
می کشد سر به فلک شعله آهم ای دوست

من که در حاثه چون کـــــوه مــــــقاوم بودم
پیش طوفان غمت چون پر کاهم ای دوست

کسیت غیر از تو که از راه وفــا دریابد
زیر این بار گران بار گناهم ای دوست

دل سنگین تو با این همه بی رحمی ها
می کند عاقبت از غصه تباهم ای دوست

این منم عاشق بیچاره که در شادی و غم
جز رضای تو دگر هیچ نخواهم ای دوست

چشم از افتاده ترین عاشق خود باز میگر
باز کن پنجره ای رو به نگاهم ای دوست

          

برق نگاه

روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد

تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد

می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم
کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد

گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن
دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد

هر کس که شراب از خم چشمان تو نوشید
مخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتاد

گـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــن
امروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتاد

خسرو به هوای لب شیرین تو بر خاست
برخاست ولی مثل مگس در شـکر افتاد

 

          

روزگار دلتنگی

دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی

 

شبی از ....

 

 

شبی از پشت یک تنهائی غمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفری صدا کردم

 

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 

آری می دانستم و می دانم ، این باغ قشنگ رویایی

 

شاید ، شاید تو را برای مدتی از من جدا سازد

 

ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .

 

آن گه از پنجره کوچک قلبم با تو حرف زدم

 

و از پشت دیوار دلتنگی

 

با قایق غمهایم

 

در رودخانه اشکهایم

 

تا انتهای ظلمت پارو زدم 

 

ولی باز هم دعا کردم دعا کردم . . .

 

ناگه

 

تصویر زیبایت را جلو خود یافتم

 

و با شتاب اشکهایم را پاک کردم

 

و به آینده روشنی نگریستم که در انتظارمان خواهد بود

 

آری این بار از ته دل برای خوشبخت شدنمان دعا کردم دعا کردم . . .

 

 

 

     

                                                                

 

 

دیشب من بودم

دیشب من بودم وشب بود و یاد تو،

 

دیشب فاصله میان من وپنجره

 

و شب را تنها یاد تو پرکرده بود...

 

 دیشب سجاده سپید نیازم رادر حرمش گسترده بودم

 

وتمام فرشتگان را به بزم عاشقانه ام دعوت کرده بودم...

 

 

عشق یعنی تا ابد آبی شدن 

عشق یعنی لحظه ای بارانی و

لحظه ای شفاف و مهتابی شدن 

عشق یعنی لذت یک آرزو

عشق یعنی هدیه ای از آسمان