ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از تو تصویر قشنگی، در قاب سینه دارم.
عکس تو ، در خانه با روح و روانم آشناست
با دو لبهای من و حال و هوایم آشناست
دوستش دارم، روبرویش می نشینم روز وشب.
حالت افسون نگاهش هم برایم آشناست
دیده افشاندست از هر سو به باغ خانه ام
آن دو چشم آهویی، وان ناز نگاهش آشناست
دوستش دارم چه بی مرز، اما در توآنم آشناست
سرخی لبهای قشنگش با دو لبهایم آشناست
وقت دل تنگی، بوسه بر چشمش زنم
گوییا آن چشمها با چشمهایم آشناست
سردی لبهای خود را روی عکست میزنم
گرمی آن عکس هم با روح سردم آشناست
گوییا آن عکس زیبا با جنونم آشناست.
آنقدر با نام تو او را صدا کردم که او
با تو ای نام آشنای آشنایم آشناست.
2/18