زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

سروده..............

آمد بهار اما دلتنگیهای من. هنوز هست

آمد رستخیز طبیعت اما روح  من. غمگین هنوز هست

آمد شادی کنان بلبل مست  اما

گل من در غنچه هنوز هست

آمد سبزه به باغ  اما رنگ خزانیم هنوز هست

آمد باران بهاری نشست به روی تنم

اما خشکسالیم هنوزهست

آمدروشنایی در همه عالم اما

اما پیوند تاریکیم هنوز هست

 

تو اگر طلوع خود را به جهان بگسترانی

ازهمه روی چو ماهت نظری به من رسانی

غم وغصه و ملامت

گریه و اشک ندامت

همه افکنم به سویی

زنم از شوق تو فریاد

به جهان کنم سروری

چه خوش است آنگه که رسد بهار زیبا

بزند به باغ بلبل چهچه و غنای زیبا

 

ای غزلواره عشق

ای روح نسیم

 ای پاکی هر نغمه شاد

ای که ماندی جاوید

تو در این سرخ شفق

ای غریب آشنا

ای تو ماندنی ترین

ای آمده از سوی وفا

ای تو بهترین نگاه

ناب ترین

قصه عشق

ای تو اولین طلوع

بمان نرو

ای تو بهترین شروع

بیا بمان

برای من که خسته ام

خسته از این در بدری

خسته از این بی یاوری

بی همدمی

بیا بیا

بیا بمان

بمان نرو

سروده ها .. بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست ؟؟؟

عشق کدام است؟

غم کجاست؟

وقتی دلم از دوریت احساس تنهایی کند

گویی تمام غصه ها بر دوش من سنگینی کند

وقتی که از نادیدنت  چشمان من دریای بارش می شوند

 گویی تمام ابرها در چشم من خانه کرده اند

وقتی دلم بیتاب توست درسینه ام افغان کند

وقتی نمی بینم تو را گویی

غمی چون کوه رادر غمخانه پنهان کرده ام

درسوزش هر آه من

جمله جهان لرزان شود

در خون فشان چشمان من

هستی زخود بیخود شود

ای ساغر هستی من لیلای من

بنگر براین احوال من

 رحمی نما برحال من

کامد بلب این جان من

بااین همه اوصاف من

مجنون کجا چون من شود

مجنون کجا چون من شود

سیزده بدر..... سروده ها

سیزده بدر

جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد.  بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماه ها را نحس می دانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده  می شود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که " تیر " نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر می گویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند. 

.................................................

........................................

.....................

چه روزها می آیند

چه سریع میگذرند

چه شتابی دارند

این دقایق ها

این ساعتها

 میگذرند

میگذرند

همچو رودی خروشان

در گذرند

چه شتابی دارند

وما به تماشا نشسته ایم

چه خوش نشسته ایم

گذر عمر می بینیم

 

چه شتابی دارند

چه بهاری همه پر گل

چه تابستانی همه گرما

چه پائیزی همه رنگین کمان زیبا

چه زمستانی سفید سفید همه سرما

چه شتابی دارند

مانند یک چشم بر هم نهادن می آیند . میروند

می گذرند

چه شتابی دارند

 میگذرند

چه بادلتنگی

چه شاد

  میگذرند

میگذرتد 

 

آمده ام که سر کنم

قصه درد و هجر خویش

آمده ام با تو دلی

صحبت شور وشر کنم

آمده ام تا که دلم

زغصه ها بدر کنم

 

آمده ام که دیده ام

به دیدنت جلا دهم

آمده ام که بگذرم زهر چه غم

با تو که یک آینه ای به چشم من

آینه ای به رنگ پاک صبحدم

آینه ای که روشن است

به رنگ نور

سفید و پاک رنگ خدا

 

به که گویم غم دلتنگی وفراق خویش

به که گویم غم دل

به که گویم که دلم تنگه برات

با چه لحنی بسرایم

که

خوشتر از دوران عشق ایام نیست

عشق را آغاز هست انجام نیست

به که گویم رقص پروانه چه زیباست

غمزه گل برای پروانه چه زیباست

به که گویم عشق پروانه قشنگست

به که گویم مردن شمع در غم پروانست

به که گویم که تو در من جانی

به که گویم که تو در من

در تمام لحظه ها

میخوانی

به که گویم که تو

صاحب  لحظه های من شده ای

به که گویم ؟

به که گویم میسوزم و فریاد

نمی آید مرا

به که گویم گر گرفته قلب من

آتش سراپا جان من

به که گویم تو سراپا هستیم

آرامشم .

سرودی خوش در نغمه های مستی ام

به که گویم؟؟

 

 

دلتنگیهای سال جدید ..سروده ها تقدیم بشما...

گفته بودم بدون تو

 شب

شبی سرد و تاریک و سیاه است

گفته بودم بدون تو

روز

ابری و بارانی و طوفانیست

میدونی ؟

 شب ستاره هاشو

 ازاشکهای  من امانت میگیره

میدونی

وقتی نیستی خورشید خانم در نمیا د

آره نمیتونه در بیاد

بجز ابرهای سیاه هیشکی سراغم نمیا د

 

میدونی دلم همش سراغتو از من میگیره

تو رو می خواد

چشمهای گریونم همش ستاره هاشوفرش راهت میکنه

 

تو که بی وفا نبودی چرا میری و گذشتی

اسم منو از دفترت تو خط نزن

شاهد مرگ من  نباش

اگر در سینه ام شوریست

اگر این شور شیرین است

اگر نام قشنگت را

بروی صفحه دل می نویسم من

اگر حک کرده ام عشقت

بروی قلب تب دارم

اگر این حک شده نوری

برای لحظه های سرد بی تابی

برای ظلمت و تاریکی ودردم

بدان . مرورت میکنم

میخوانمت . هزاران بار در

هر لحظه از عمرم

و پیچیده عطر خوشبویت

تا ابد

درون من

در یادم

با یادتو ام زنده

نگاه منتظر دارم

سینه ای سوزان

و پر آتش

بدان یادت مثال بت

نشسته در وجودمن

و من ترسا

و من یک راهب ساکن

در دیر و کلیساها

نمیبینم دگر چیزی

حدیث شمع و پروانه

حدیث آن گل و بلبل

بدیدارت نیازی بیکران دارم

وگر روی از من تو بر تابی

حدیث آب و آتش

حدیث آهن و آب است

ابرها  آمده اند

همه تاریک وسیاه

چشم من را بینند

که به ره منتظرند

ودلم را که تنگ

می کند ناله و آه

و تو آن حس غریب

و تو آن هلال ما ه

و تو خورشید جهان آرایم

که پنهان شده ای در

پشت ابرهای سیاه

که زده ای دل به دریا

من دلم تنگ شده

که بدون تو تمام لحظه ها

خیلی بیرنگ شده

تو نباشی لحظه هام

همشون جهنمی

همشون

جهنمی پر از عذاب

 

 

چه ها که از گردش ایام  ندیدیم

 

 

بهاریه .......سروده

 

درروزهای سرد پایانی

در روزهای آخر باران

در روزهای دلگیر زمستانی

که هوای ناجوانمرد و سرد

کمی انصاف به خود میداد

بساط خویش را برچید

با سفیدی ها جدایی کرد

قلب کوچک پرنده باز

به طپش افتاد وپر کشید و برفت

رفت در اوج آبی بیکران

رفت تا عمق آسمان

پری از شادی بر هم زد

فریاد شادی از سر شوق

به تمام پروانه ها اهدا کرد

در زمین به زیر پرش

گلها و سبزه ها خندیدند

همگی دست در دست هم

ندا دادند

وقت بیداری زمین آمد

وقت پایکوبی . بهار آمد

نظر فراموش نشود