زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

حباب ..

نه ستاره سرشکی نه مهی نه ماهتابی

نه به دل قرار و صبری
نه به چشم خسته خوابی
شده دل ز غصه خونین

همه جا سکوت سنگین


ز فراق نالم اما
ندهد کسم جوابی


دگر ای سپهر گردون
چه کنی دل مرا خون
نفسی ز آه مانده
چو حباب روی آبی
نه نسیم سرد آبی
نه شرار آفتابی
تو هم ای نگاه گیرا
ز چه بر دلم نتابی

ز چه بر دلم نتابی

 

 

 

عاشقانه

 

عاشقانه

عاشقانه

 

می شود رنگ  نگاه یاس را

با نگاه آبیت پیوند داد

Click Below & Join Jaraghe

                                                   نظر فراموش نشه

خون..........

mt.hamtaraneh.com

من به فراقت ناله کنم تا کی؟

دلم از غم خون کردی

چه بگویم چون کردی

 

چنان باش...........

Click Below & Join Jaraghe

                                         نظر فراموش نشه  
 
 

چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی

 «مثل من رفتار کن». کانت

 

 خودشو کشت. نظر بدین دیگه

نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر نظر

 

شکسته شیشه قلبم ،

 کجایی

مرحم دردم

تو را در غربت عشقم غریبانه صدا کردم صدا کردم

 تو را هستی شنیدی و گذر کردی مرا آواره و تنها

 گدای در به در کردی

از آتش دل شمع طرب را مانم

وز شعله آه سوز تب را مانم

دور ازلب خندان تو ای صبح امید

 از ناله زار مرغ شب را مانم

هرگز لبخند را ترک نکن

. حتی وقتی ناراحتی.

 چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود

نظر فراموشتون نشه

 

love

 

عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود.
عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند.
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود.
عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است.
عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد.
عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است.
عشق نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود.
عشق کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه.
عشق کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد.
عشق.........

عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست.

چیزی ندارم جز قلبم

خورشید گفتم : گرمی ات را به من بده تا به تو بدهم ، گفت :دستانش گرمای مرا دارند.
به آسمان گفتم : پاکی ات را به من بده ، گفت : چشمانش پاکی مرا دارند .
از دشت سبزی زندگی اش را خواستم ، گفت زندگیت سبز تر اوست .
از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم ، گفت : قلبت به اندازه اقیانوس است و آرامشت نیز.
از ما تابندگی صورتش را خواستم ، گفت : وقتی نگاهش می کنم خجل میشوم .
به فکر فرو رفتم من در اقبال دستان گرمت ، چشمان پلکت ، سبزی زندگیت ، بزرگی و آرامش قلبت و صورت

ماهت هیچ ندارم که به تو هدیه کنم جز ....
این ... بگیر نترس ، می تپید برای تو و من چیزی ندارم جز قلبم

اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست روی هر شانه سری وقت وداع میگرید سر من وقت وداع گوشه دیوار گریست

 

شعری برای تو

شعری برای تو

 گفتی : بمان می خواستم اما نمی شد

 گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد

 گفتم که : می ترسم من از سحر

نگاهت گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد

 گفتی: نگاهم کن ـ ببین ـ

 آهسته دیدم راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد آه ای عشق راز نگاهم کاشکی افشاء نمی شد در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد

 گفتی که :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟

 

 

چرا..........

من و شمع نیمه جون امشب بس که باریدیم شب به تنگ آمد
خدایا آئینه جانم از غم تنهائی به سنگ آمد
در این شبهائی که میسوزم من به حال تو دیده میدوزم
من چه میسوزم دیده میدوزم
توای شمع واپسین شعله تا سحر چه جانانه میسوزی
سراپا آتش شده جانت در عزای پروانه میسوزی
بیا بیا شمع نیمه جان آشنا به راز شبم توئی
به او بگو قصه مرا همنوای تاب و تبم توئی

 

 

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟

که ناگه دامن از من درکشیدی

چه افتادت که از من برشکستی؟

چرا یکبارگی از من رمیدی؟

به هر تردامنی رخ می‌نمایی

چرا از دیده من ناپدیدی؟

 

چه کرده ام

 

چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی

چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی



چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی

چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی

نوای عشق بر افروختی چنان در دل

که در زمان علم صبر سر نگون کردی

مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

عشق هم در دل ما سردرگم
مثل حیرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی غم تا فردا

خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است

Click Below & Join Jaraghe

                                       نظر فراموش نشه مرسی
 

بگذار تا........

بیمار خنده های توام بیشتر بخند


خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب


دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام


خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

Image By Foto.coo.ir

بگذار سر به سینه من تا بگویمت


اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست

Click Below & Join Jaraghe 

                   ن ظ ر  یادت نره عزیز