ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تمام لحظه های من
تمام این وجود من
تمام این سرود من
تمام گفته های من
همه ی بود من و نبود من
باتو پره باتو پره
پره از عطر و بوی تو
پره از نگاه نازنین تو
پره از تمام خوبیهات
پره از تمام بودنت
خداوندا خدایا
تو میدانی که او را دوست دارم
تو خبر داری که تمام لحظه هام
تمام فکر من
تمام ذکر من
همه عشقه همه عشق
همه شوره همه شور
خدایا من گنه کارم
گنه کار
چرا؟؟؟؟
در سکوتم
در نیازم
در نمازم
به جای تو همه اوست
نمیدانم چرا توآفریدی
عشق را
نمیدانم چرا تو آفریدی
این رنج جانکاه
نمیدانم چرا آفریدی
دوست داشتن را
ولی نازم به تو
چون!!!
آفریدی حیاتی را که در آن
مرگ را با ولادت
خون سرخ را با شهادت
چشمه جوشان سخاوت
این حقیقت این حکایت
این سبد گلهای نازت
به تبسم به نگاهی
همه رازی میشود
آنهم چه رازی
که همه مانده در ان راز
گرفتار
سلام این اشعار رو از کجا پیدا کردین و شاعرش کیه با تشکر
سلام واقعا عالیه درد و عشق جونها رو منعکس کردین باید احساسی پاک چون شما داشت تا فهمید...آنهم چه رازی...که همه مانده در ان راز
گرفتار...بسیار زیبا
تورا آن لحظه ای را که شرر بر جان و تن انداخت ...
بسیار با احساس و شور انگیز است ممنونم ...عالیه