زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

خدایا تو قلب مرا می خری؟

 

 

خدایا تو قلب مرا می خری؟ 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت


ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد


یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است


و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟


و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست


و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
حامد چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 09:25 ب.ظ http://hcloudy.blogsky.com

وای مامانم اینا

پدر بزرگ چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 11:54 ب.ظ http://eag.blogsky.com

خدا قوت ! شعر قشنگی بود

a سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

فوق العاده بود

سمیرا دوشنبه 3 خرداد 1389 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام
خیلی زیبا بود به دلمان نشست
حق با گفته های شماست
سمیرا ./س

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد