عاقبت خود بینی
شنیدم سروی با گل همی گفت
زچه رو اینچنین پژمرده گشتی؟
تو که روزی بودی تاج گلستان
چگونه اینچنین افسرده گشتی؟
بگفتا: رنگ من از خون دل بود
شمیم عطر من از خاک و گل بود
نداشتم من ز خود نه رنگ نه بویی
که اینها لطف آن خوش آب وگِل بود
چو دید مغرور گشتم ز جمالم
بدور از معرفت و هر کمالم
بدست کودکی بر چیده گشتم
دمی محبوب چو نور دیده گشتم
مرا کند و بدور از شاخه گشتم
چنین شد بی سروسامانه گشتم
چو زآن روز بگذشت چند زمانی
نماند زآن رنگ وبویم هیچ نشانی
همانکه بودمش عزیزو مهمان
نگاهم کردو گفتش: آه بدینسان
چه زود پژمرده گشت این گل زیبا؟
دگر جایی ندارد در دل ما
مرا راند و باد هم پرپرم کرد
ز شهر خویشتن در بدرم کرد
شدم آواره وبی خانه گشتم
چنانکه از خودم بیگانه گشتم
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غمهای روزگاران
تو روح سبز گلزار , گل شاداب بی خار
مرا از پا فکنده شکستنهای بسیار
تو یاس نو دمیده , من گلبرگی تکیده
روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
روزی تو خواهی آمد از سوی مهربانی
اما ز من نبینی دیگر به جا نشانی ...
ایوان مداین
گرتاج به سرداری
گرسیم و زر داری
گردُر و گهر داری
ایوان مداین را
آیینه ی عبرت کن
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو به فغانم به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
من غرق گناهم
تو عذر گناهی
روز و شبم را
تو که بی مهری
تو که ماهی
چه شود گر بِرهای ، ز سیاهی
*****
چون باده به جوشم
در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
سر زلفت به دو عالم نفروشم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم ؟ چه بگویم ؟
چه بگویم زین راز ؟
غم این بس
که مرا کس
نبود دمساز
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
زدام حسرت کجا گریزم که همچو مرغی شکسته بالم
نمیتوانم سخن نگویم اگر بپرسد کسی زحالم
فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا مگر چه کرده ام خدایا.
شکسه سر شکسته پا ز یار آشنا جدا کنون کجا روم خدایا
بیا به زخم عاشقان مرحم دل مرا یکدم زغم رها کن زغم رها کن
من ای خدا به پای این پیمان اگر ندادم جان مرا فنا کن مرا فنا کن ..
شاید تصاویر زیر و یا عکسهایی شبیه آنرا قبلا زیاد دیده اید. تصاویری که مربوط به خطای دید می شوند. اما شاید کاربرد آنها را ندانید...
تصاویر زیر برای امتحان مقدار استرسی که یک فرد دارد و یا فشاری که می تواند تحمل کند، استفاده می شود. هر چه این تصاویر از نگاه شما آرامتر بچرخند، شما تحمل بیشتری دارید و آرامتر هستید!
بعضی جنایتکارانی که با این تصاویر امتحان شده اند، این تصاویر را به صورت دیوانه واری در حال چرخش می دیدند، اما کودکان و افراد آرام آنها را کاملا ثابت می دیدند. شاید اگر خود شما هم این تصاویر را در مواقع مختلف ببینید سرعتهای مختلفی را تجربه کنید...
البته میدانید که هیچ کدام از این تصاویر در حال چرخش نیستند. آنها کاملا ثابتند!
این روزها با هر که د و س ت میشویم احساس میکنیم
آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خ ی ا ن ت است
نظر شما چیه؟؟؟؟