زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

دل تنگی...



رفتنت معجزه ی علم پزشکی شده است

قلب من پیش تو

 اما، 

بدنم جان دارد.....

...m...


بی تو اینجا......


بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند

..m..

بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها، هجری و شمسی،

آسمان من ..


تو این فکر بودم که با هر بهونه 
یه بار آسمون‌و بیارم تو خونه 
حواسم نبود که به تو فکر کردن 
خود آسمونه خود آسمونه 

...m...

بارون دوست داشتن دوستت دارم عشق محسن چاوشی

نگهت میدارم...



منـ کہ اصرارے ندارمــ

یا بمون

یا نرو

یا نِگَهِت میدارمـ

       

..m...

منـ کہ اصرارے ندارمــ

یا بمون

یا نرو

یا نِگَهِت می�

مینویسم...


می نویسم روی دفتر سال نو
باز یک احساس و یک احوال نو
باز هم عاشق شدن، پروانگی
باز هم جاری شدن در زندگی
باز همصحبت شدن با یاسها
با اقاقی های شهر رازها
باز در تکرار شادی گم شدن
در هیاهوی زمین پیدا شدن
باز هم میلاد نو، انسان نو
طرح تازه، ایده و جریان نو
آه، آری باز هم در این بهار
می زند لبخند بر ما روزگار

تقدیم به..m

می نویسم روی دفتر سال نو
باز یک احساس و یک احوال نو
باز

غم انگیزم....


 غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم
بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها
می دانی عشق ما ثمر ندارد ، غیر از غم ، حاصلی دگر ندارد
بگذر زین قصه ی غم افزا
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر


محنت کشیده ...


آدم محنت کشیده زود گریان می شود 
گوشه ای پژمرده و، سردرگریبان می شود 

هیچ مهری، هیچ لطفی را نمی خواهد دگر 
بی سبب دلگیر، از این و هم از آن می شود 

بعد هر سختی خداوندا تو خود فرموده ای 
روزگار راحتی پس کی نمایان می شود؟ 

گریه ی پنهانی ام تقصیر من هرگز نبود 
قلب وقتی بشکند،آدم پریشان می شود 

شک ندارم،آخر این دیوار غم خواهد شکست 
می رسد روزی که دنیایم گلستان می شود

بی پناهی های ما از درد تنها بودن است 
زخم های ما فقط با "عشق" درمان می شود.


سلام :
براے امروزتاڹ 
آرزو ڪردم 
که خدای مهربوڹ 
هدیہ د

یگانه ...همنفسم....


ای ردیف غزلم،ورد زبانم،نفسم
حاکم گستره ی فن بیانم ، نفسم

تو چه کردی که دلم این همه خواهانت شد؟
حکم کرده است فقط با تو بمانم نفسم

گوشه ی دنج اتاقم شب شعری برپاست
گرم چندین غزل پر هیجان ام نفسم

بیستون چیست؟ بگو تا دل البرز بِکن
امتحان کن به گمانم بتوانم نفسم

چه شده راحت من! این همه ناآرامی؟
غرق تشویش شدی من نگرانم نفسم

بسته ای بار سفر را به کجاها بی من
من که همراه تر از هر چمدانم نفسم

زندگی بی تو اگرمرگ نباشدزجراست
با تو تنظیم شده هر ضربانم نفسم

شب سپید است،کنارتوتنم نورانی ست
با تو خورشید ترین ماه جهانم !نفسم



...m...



در جوخه های اعدام 
پس از شنیدن فرمان


مثل اب سرد..


چو آتش خُشک و تَر میسوزی ای عشق

همیشه مُبهم و مرموزی ای عشق !

برایت " شادی و شیون " مهم نیست

خودت می بُری و میدوزی ای عشق !


مثل آب سرد!

‌ بعضی حرف‌ها مثل آب‌سرد است، 
آرام‌ات می‌کند، 
تب وجودت را کم می‌کند... 
مثلا بین

چه کسی...



چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است 
گام اگر برداریم 
روشنی نزدیک است 


چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است 
گام اگر برداریم 
روشنی نزدیک است 
درووووووود صبح بهار