زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

سروده های دل

سروده های دل


آلبوم " عشق شرقی " با صدای " هوشمند عقیلی "


گفتی پرواز را بخاطر بسپار .

پرنده مردنیست

من که در اوج خیال ....

من که با اوج غرور ....

من که با شادی بی حد و کمال

من که با نا مهربانیهای غم

من که با سنگینی غمهای این روزگار

من که با چشمان بسته

رفته بودم تا خیال

 تا که پرواز تو را دیدن کنم

تا تو را در پرواز همراهی کنم

تا تو را تا

مهربانیها همراهی کنم

وه .....

وه....

چه خوش بودم در این فکر و خیال

وه.....

چه پروازی

داشتم با تو تا اوج خدا

ناگهان از چه مرا ازاوج رها کردی

به .......

زیر

ازچه بشکستی این بال پرواز مرا

از چه فریاد حزین مرا

در پهنه این اسمان شاهد شدی

ازچه خاموش کردی

 صدای شور و مستی مرا

از چه غلطاندی به روی گونه هایم

قطره های اشک را

تو   .......تو........

تو مرا تا لحظه لحظه های مرگ

همرهی میکردی و من بیصدا

تو به پروازی از روی غرور

تو به اوازی از روی جفا

از کران تا بیکران اسمان

همره این باور

و....

 ذهن غلط

شاهد دردم شدی

شاهد فریادهای خاموشم شدی

شاهد رنجم شدی

شاهد نابودی و مرگم شدی

من که اسرار تو را در وادی نامردمیهای زمان

محرم بدم

داشتم من کوله باری از غم و دردو تعب

 از روزگار

از چه افزودی چنین غم

بارسنگین و گران

همرهت بودم..

 تورا تا اخرین او ج غرور

همرهت بودم

 تو را تا لحظه لحظه های زیبای وصال

همرهت بودم

با شور و شعف و اشتیاق

پس......

 پس......

 چه شد ............................

پس چه شد

همرهی کردی مرا

تا مرگ

همرهی کردی مرا تا اوج فنا..

سروده ها...

 

ناگه که غمی نشست چون تیربر پیکرما

از دست عزیزی که از اوست جان و تن ما

این تیر چنان کاری است که جان و تن ما

ازیاد ببرد خواب و هشیاری و بیداری ما

فقط  بگو ..

فقط بگو.... 

بگو که چرا چنین کنی بادل ما با دل  ما...

من ودرد و غم و رنج و ملامت

نشسته در کنار هم بیادت

عجب انسی ....

بهم داده

عجب شوری بپا کرده .....

عجب گلبو ته های غم

 شکوفا میشود امشب

عجب اتش شرر دارد

عجب بر جان زند

براستخوان امشب...

عجب حسی....

عجب حالی .....

عجب بر کنده احوالی ....

عجب اوای پر دردی ....

عجب یادی ....

عجب جمعی.....

چنین افسانه ای ..امشب

عجب دنیای بد عهدی
عجب دنیای صد رنگی
عجب رنگ پر از ننگی
چرا اینگونه بی رحمی؟
چرااز خود نمی پرسی؟
چرا با من چنین کردی!؟

 

 

 

 

درد عاشقی

 


خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم

خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی

بگو هرگز سفر کردی سفر با چشم تر کردی
کسی را بدرقه با اشک تو با خون جگر کردی
ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی
گل امید تو پرپر به خاک رهگذر کردی
خدایا گر تو درد عاشقی رو می کشیدی
تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون می شدی از اینکه عشق آفریدی

 

عید سعید فطر مبارک

عید سعید فطر مبارک

نی لبک


نی لبک

نی لبک آخر کجا افغان کنی
یا کدامین خانه را ویران کنی

بی حریف افتاده ام در گوشه ای
نی لبک کی یاد مشتاقان کنی

نی لبک دردی به دل دارم بیا
سینه ای از غم کسل دارم بیا


آتش ار خواهی به جانم بر زنی
هیمه هایی مشتعل دارم بیا

نی لبک هرگز چو باران تر شدی؟
رانده چون من از در دلبر شدی؟

نی لبک آتش به جانم گشته غم
هرگز آیا زنده خاکستر شدی؟

نی لبک همدرد این هجران تویی
محرم اسرار عشاقان تویی

نی لبک با من نگو کاری کنم
یا ز نای و ناله خود داری کنم

می پسندی بار دیگر تا که من
خون دل از دیده ام جاری کنم


من گدایی ها ز باران کرده ام
خواهش از مرغان پران کرده ام

تا گلی پر پر شد اندر گوشه ای
اشک خود را وقف گلدان کرده ام


هر شبی با اشک وبا آهی دگر
نی لبک بیدار بودم تا سحر


با نسیم هر شب دویدم تا به دشت
تا مگر بویی رساند یا خبر

از سیاهی تا سپیدی گشته ام
آن طرف تا نا امیدی گشته ام

گوشه ای پنهان نگشت از چشم من
گر چه دیدی یا ندیدی گشته ام


لیکن جایی اسمی از یاران نبود
پرسشی از بزم می خواران نبود

جایی ار هم صحبت خاکی شدم
آشنا با نم نم باران نبود

نی لبک امشب که هم پایم تویی
هم نفس با ناله ونایم تویی

داری آیا طاقت این غصه را
شاهد یک لحظه غوفایم تویی

من نمیخواهم که سامانم دهی
یا بهاری در زمستانم دهی

سینه تنها خالی از غم کرده ام
ناله کن تا خرج چشمانم دهی

نی لبک در بند درمانم نباش
در خم چشمان گریانم مباش

قلب من خو کرده با زندان غم
در غم تاریک زندانم نباش


بی گمان درد دلم فهمیده ای
کین چنین در زیرو بم لرزیده ای

از تو می خواهم به سازی بر زنی
آنچه را کز دشت چشمم دیده ای
.............................................
ببینــــــــــــــــید!!!
 
 
 
 
..................................................................

هوای گریه

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من
ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من ...

سیمین بهبهانی
 
 

بگذار بگویمت هزاران بار که

I Love You More Than Love
بیش از عشق بر تو عاشقم

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were a flower opening up my petals life
چو گلی هستم که گلکند.
برگهای زندگی را شکوفا می کند.


when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the waves of the ocean
چون امواج اقیانوس هستم

crashing strongly against the shore
که توفنده وسرکش بر ساحل می کوبد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the rainbow after the strom
چو رنگین کمانی بعد از توفانم

proudly showing my colors
که پر غرور رنگها یش را نشان می دهد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

Everything that is beauiful surrounds us
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است.

This is just a very small part of how wonderful I feel when I am with you
این تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است.

Maybe the word love was invented to explain
شاید واژه عشق را ساخته اند

the deep all-encompassing feelings That I have for you
تا احسا س چنان عمیق و هزار سوی من به تو را بیان کند.

but somehow it is not strong enough
اما باز هم این واژه کافی نیست.

But since it is the best word that there is
با این همه چون هنوز بهترین است

Let me tell you a thousand times that
بگذار بگویمت هزاران بار که

I love you more than Love
بیش از عشق بر توعاشقم.


I Love You More Than Love
بیش از عشق بر تو عاشقم

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were a flower opening up my petals life
چو گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the waves of the ocean
چون امواج اقیانوس هستم

crashing strongly against the shore
که توفنده وسرکش بر ساحل می کوبد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

I were the rainbow after the strom
رنگین کمانی بعد از توفانم

proudly showing my colors
که پر غرور رنگها یش را نشان می دهد.

when I am with you it is as if
آن گاه که با توام

Everything that is beauiful surrounds us
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است.

This is just a very small part of how wonderful I feel when I am with you
این ها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است.

Maybe the word love was invented to explain
شاید واژه عشق را ساخته اند

the deep all-encompassing feelings That I have for you
تا احسا س چنان عمیق و هزار سوی من به تو را بیان کند.

but somehow it is not strong enough
اما باز هم این واژه کافی نیست.

But since it is the best word that there is
با این همه چون هنوز بهترین است

Let me tell you a thousand times that
بگذار بگویمت هزاران بار که

I love you more than Love
بیش از عشق بر توعاشقم.
 
 
 

اس ام اس

عشق یعنی خاطرات بی غبار

عشق چی هست؟چرا ...؟!

اس ام اس های زیبا.

چه غریبانه میگریست آن شب بی تو تکه ابری که سکوت وجودم رو فهمید و

چه غریبانه خندیدم آن روز که بی تو مرگم را فهمید

به غضنفر میگن میای بریم هفته دفاع مقدس؟

 میگه نه شما برین من برا چهلمش میام

اگه دیدی تو آسمون هیچ ستاره ای نیست ناراحت نشو خودم حاضرم تا صبح برات

 چشمک بزنم تا بشم تک ستاره ی دلت

 

کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت...

 کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیذاشت

زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ...

یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز

 کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم

گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآید! گفتم که ماه من شو گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوایی کزبادصبح خیزد گفتا هوای گرمیست? اَه اَه? عرق درآمد! گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا برو به سویی ? تا گلّ نی درآید! گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد گفتا که ای وای دیرشد، داد مامان درآمد

کاش هرگزدرمحبت شک نبود ؛ تک سوارمهربانی تک نبود ؛ کاش برلوحی که برجان دل

است ؛ واژه تلخ خیانت حک نبود

من امشب از غزل از مثنوی از گریه سرشارم  /  سرم را می

گذارم بی تو روی شانه ی تارم

پری های خیالم ناگهان در رقص می آیند  /   که تو شرقی ترین آئینه می آیی به دیدارم

سرت را میگذاری روی زیر اندازی از چشمم  /   نگاهم میکنی چشمی که عمری کردی انکارم

دل من گر چه چشم زخمی اسفندیار اما  /  چگونه میتوانم از نگاهت دست بر دارم

تو رفتی و منم ماندم با شعر و سه تار اما  /  به دندان پشت دستم مینویسم دوستت دارم

هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی

نمی‌دونم کجا این دل اسیره  /    همینجور بگذره ترسم بمیره

نفهیمدند دردم را طبیبان    /     بگید یانگوم بیاد نبضم بگیره

 فراموشم مکن هرگز / ولی گاهی به یاد آور

 رفیقی را که می دانی / نخواهی رفت از یادش

هرگز به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی بلکه به دنبال کسی باش

 که نتونی بدون اون زندگی کنی

هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی چشماش زل بزن تا عشقو توی

 چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته اگه خجالت کشید برات میمیره اگه سرشو

 انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو میمیره

زندگی با همه وسعت خویش محمل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

 زندگی رفتن و راهی شدن است

 زندگی جنبش راهی شدن است.

 از سر آغاز وجود تا بدانجا که خدا می داند

پاسخ اپراتور موبایل در بروجرد هنگامی که مشترک در دسترس نیست :

مشترک مورد نظر نیستا . نه که نیستا . هستا . دم دست نیستا !

میگن یه ماه تو آسمونه . یه ماه رو زمین ! عزیزم خسته نمیشی دو شیفت کار میکنی

به یکی میگن : این خیابون کجا میره؟ ترکه میگه : والا من چهل سال تو این

خیابون زندگی میکنم , ندیدم این خیابون جایی بره

عشق را در تو

 

من عشق را در تو

 

تو را در دل

دل را در موقع تپیدن

وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت

سکوت را در شب

شب را در بستر

وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو

 دوست دارم

                                

پدر عشق بسوزه

 پدر عشق بسوزه

 پدر عشق بسوزه

   پدر عشق بسوزه   اسیر عشق   پدر عشق بسوزه

تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من


آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود


من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر


قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود


کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود


بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود

 پدر عشق بسوزه

 

تو بمانی

تو که آهسته میخوانی

قنوت گریه هایت را

میان ربنای سبز دستانت

دعایم کن..دعایم کن

تو بمانی

توبمانی که تو جانی در برم
تو ندانی که ز عشق تو چه آمد بر سرم


اگر چه جهانی مرا شده دشمن

بمان تو برای شکسته دله من


که چشم دل من

شود ز تو رو شن


شدم به تو عاشق

خطا که نکردم

برای دل تو چه ها که نکردم

شدم به تو عاشق

خطا که نکردم


سخن دشمنان مشنو


از برم تو مرو


من بخاطر تو از جمله عزیزان

یکباره بریدم