زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

غم کجاست

 

               

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

 شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق

 آزار این رمیده سردر کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

 اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست

 بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

 عمریست در هوای تو از آشیان جداست

 بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

 خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب

 دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

               

       

پنجزه

باز کن پنجره را
و به مهتاب بگو

صفحه ذهن کبوتر آبی است
خواب گل مهتابی است

ای نهایت در تو
ابدیت در توست
ای همیشه با من
تو همیشه بودن

باز کن چشمت را
تا گل باز شود
قصه زندگی آغاز شود
تا که از پنجره چشمانت
عشق آغاز شود
تا دلم باز شود

دلم اینجا تنگ است
دلم اینجا سرد است
فصل ها بی معنا
آسمان بی رنگ است

ای همیشه آبی
ای همیشه دریا
ای تمام خورشید
ای همیشه گرما

سرد سرد است اینجا
باز کن پنجره را
ای همیشه روشن
باز کن چشمت را

گرم کن جان مرا

 

Click to view full size image

غمی غمناک...

غمی غمناک...

شب سردی است و من افسرده.

راه دوری است,و پایی خسته.

تیرگی هست و چراغی مرده.

          

 

می کنم,تنها,از جاده عبور:

دور ماندند ز من آدم ها.

سایه ای از سر دیوار گذشت,

غمی افزود مرا بر غم ها.

 

          

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی.

          

 

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر,سحر نزدیک است.

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای,این شب چقدر تاریک است!

          

 

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

          

 

مثل این است که شب نمناک است.

دیگران را هم غم هست به دل,

غم من لیک غمی غمناک است.

          

(¯`S´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____**** __________ **** _______
___*** ____*** ____ ***__ *** ____
__***________ ****_______ ***____
_***__________**_________ ***___
_***_____________________***___
*** _ _ _____ _______ _ ***___
__***_______          ________***____
___***_________________***_____
____***         ___ _ ___ ***______
______***____________***_______
________*** ______ ***__________
__________*** ___ ***____________
__________*****____________
__________***_____________

 

بیمار

بیمار خنده های توام بیشتر بخند بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب

وقتی کسی رو دوست داری...

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیارو بدی فقط یه بار نگاش کنی

به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

دوستت دارم...

پیشکش...

          

تقدیم بتو

          

          

راز

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

 

 

عاشقی

           

تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری فکر امروزت باش به کجا می نگری زندگی ثانیه ایست وسعت ثانیه را می فهمی می شود مثل نسیم بال در بال پرستو بوسه بر قلب شقایق بزنیم بدونت تنها نیست تو خدا را داری و من آرامش چشمان تو را

 

 

 

 

 آرزوهاتو یه جا یاداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری دیروز آرزوشو کردی

 

 

 

 

 

اگه تمام خاک زمین باشی تنها مشتی از تو کافیست برای آنکه تا ابد بپرستمت!

 

کاش در دهکده عشق  فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف بهم می کردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود...!

 

اگه دنیا فراموشگر خاطره هاست تو فراموش نکن آنچه بین من و توست...

 

 

 

پرسیدم عشق چیست؟ گفت آتش است. گفتم مگر آنرا دیده ای؟ گفت نه در آن سوخته ام!

 

 

تو با من هرجوری باشی عاشق  خستگی هاتم     عاشقم عاشق اشکات گنگ . گیج خنده هاتم     تو همه کار و کس این عاشق  بی سرزمینی     مهربونی اگه حتی پای گریه هام نشینی...

 

 

ما  عاشق فهم و ادب و معرفتیم   ما خاک قدوم هرچه زیبا صفتیم   از زشتی کردار دگر خسته شدیم    محتاج دو پیمانه می  معرفتیم .

 

 

در دهستان اصالت های عشق  میتوان شبنم فروش ساده بود   میتوان روی اجاق عاطفه   چای خوش طعم  وفا را دم نمود

 

 

من آهنگ غریب روزگارم  غمی در انتهای سینه دارم  تمام هستیم یک قلب  پاک است که آن را زیر پایت می گذارم...

 

 

 

 

 

 زندگی مثل بازی حکمه!! مهم نیست که دست خوبی نداری مهم اینه که یار خوبی داشته باشی؛ اینطوری شاید حتی بتونی بازی باخته رو ببری!

 

 

سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن

 

  جینگولی

جز عشق نیست

جز عشق نیست

مثل آهو می کشد گردن ولی رم می کند
با رمـــــیدنهای خــــود از عمر من کم کند

می نهد بر شتانه های خسته ام بار نگاه
بار سنگینی که پشت کوه را خم می کند

گرچه می ریزد شراب از چشم های مست او
کاسه صــــــبر مـــــرا لـــــبریز از غم می کند

با رقیبان می نشــــیند بـــاده نوشی می کند
چون مرا می بیند از غم چهره در هم می کند

بس که دور از چشم هایش سوگواری کرده ام
هر که می بیند مـــرا یــــــاد از محرم می کند

در عبور از لحظه های زندگی جز عشق نیست
آن که اســــــباب غـــــم ما را فراهم می کند

 

زندگی یعنی نگاه آفتاب

 

زندگی یعنی نگاه آفتاب


 

زندگی یعنی دو رکعت عشق ناب
زندگی یعنی نگاه آفتاب
زندگی خورشید پر خون است و بس
سایه لک بید مجنون است و بس
زندگی فریاد سرخ بادهاست
انعکاس تیشه فرهادهاست

 

چند شعر زیبا

چند شعر زیبا

رضای دوست

باز کــــن پنجــــــره ای رو به نــــگاهم ای دوست
دیرگاهی است که من چشم به راهم ای دوست

دور از آیینه چشــــــم تو به هم می مانند
روزهای من و شبهای سیاهم ای دوست

صبحــــگاهان که بر ارم نفــــــس از سوز جگر
می کشد سر به فلک شعله آهم ای دوست

من که در حاثه چون کـــــوه مــــــقاوم بودم
پیش طوفان غمت چون پر کاهم ای دوست

کسیت غیر از تو که از راه وفــا دریابد
زیر این بار گران بار گناهم ای دوست

دل سنگین تو با این همه بی رحمی ها
می کند عاقبت از غصه تباهم ای دوست

این منم عاشق بیچاره که در شادی و غم
جز رضای تو دگر هیچ نخواهم ای دوست

چشم از افتاده ترین عاشق خود باز میگر
باز کن پنجره ای رو به نگاهم ای دوست

          

برق نگاه

روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد

تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد

می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم
کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد

گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن
دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد

هر کس که شراب از خم چشمان تو نوشید
مخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتاد

گـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــن
امروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتاد

خسرو به هوای لب شیرین تو بر خاست
برخاست ولی مثل مگس در شـکر افتاد

 

          

روزگار دلتنگی

دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی