-
عاقبت خود بینی
جمعه 18 خرداد 1386 06:37
عاقبت خود بینی شنیدم سروی با گل همی گفت زچه رو اینچنین پژمرده گشتی؟ تو که روزی بودی تاج گلستان چگونه اینچنین افسرده گشتی؟ بگفتا: رنگ من از خون دل بود شمیم عطر من از خاک و گل بود نداشتم من ز خود نه رنگ نه بویی که اینها لطف آن خوش آب وگِل بود چو دید مغرور گشتم ز جمالم بدور از معرفت و هر کمالم بدست کودکی بر چیده گشتم دمی...
-
روزی تو خواهی آمد
پنجشنبه 17 خرداد 1386 15:55
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دلم بشویی غمهای روزگاران تو روح سبز گلزار , گل شاداب بی خار مرا از پا فکنده شکستنهای بسیار تو یاس نو دمیده , من گلبرگی تکیده روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد روزی تو...
-
ایوان مداین
پنجشنبه 17 خرداد 1386 15:49
ایوان مداین گرتاج به سرداری گرسیم و زر داری گردُر و گهر داری ایوان مداین را آیینه ی عبرت کن
-
پیک سحری
پنجشنبه 17 خرداد 1386 15:44
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری گو به فغانم به فغانم به فغانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم من غرق گناهم تو عذر گناهی روز و شبم را تو که بی مهری تو که ماهی چه شود گر بِرهای ، ز سیاهی ***** چون باده به جوشم در جوش و خروشم من سر زلفت به دو عالم نفروشم سر زلفت به دو عالم...
-
نمیتوانم سخن نگویم
پنجشنبه 17 خرداد 1386 15:31
زدام حسرت کجا گریزم که همچو مرغی شکسته بالم نمیتوانم سخن نگویم اگر بپرسد کسی زحالم فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا مگر چه کرده ام خدایا. شکسه سر شکسته پا ز یار آشنا جدا کنون کجا روم خدایا بیا به زخم عاشقان مرحم دل مرا یکدم زغم رها کن زغم رها کن من ای خدا به پای این پیمان اگر ندادم جان مرا فنا کن مرا فنا کن ..
-
فلش وبسایتها
چهارشنبه 16 خرداد 1386 21:22
-
خطای دید
چهارشنبه 16 خرداد 1386 21:17
شاید تصاویر زیر و یا عکسهایی شبیه آنرا قبلا زیاد دیده اید. تصاویری که مربوط به خطای دید می شوند. اما شاید کاربرد آنها را ندانید... تصاویر زیر برای امتحان مقدار استرسی که یک فرد دارد و یا فشاری که می تواند تحمل کند، استفاده می شود. هر چه این تصاویر از نگاه شما آرامتر بچرخند، شما تحمل بیشتری دارید و آرامتر هستید! بعضی...
-
نکات پند آموز
چهارشنبه 16 خرداد 1386 21:13
از تشنگی در حال مرگ از شبلی پرسیدند : (( استاد تو در طریقت چه کسی بود ؟ )) او پاسخ داد : (( یک سگ ! روزی سگی را دیدم که در کنار رودخانه ای ایستاده بود و از شدت تشنگی در حال مرگ بود . هربار که سگ خم میشد تا از اب رودخانه بنوشد , تصویر خود را در اب می دید و می ترسید , زیرا تصور میکرد سگ دیگری نیز در رودخانه است . در...
-
نکته
چهارشنبه 16 خرداد 1386 20:22
این روزها با هر که د و س ت میشویم احساس میکنیم آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خ ی ا ن ت است نظر شما چیه؟؟؟؟
-
دشت لاله های واژگون بعد از پایان گلها
چهارشنبه 16 خرداد 1386 06:27
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
-
تصویر زیبااز کوهرنگ2 استان چهار محال و بختیاری
چهارشنبه 16 خرداد 1386 06:16
-
تصویر زیبااز منطقه دشت لاله های واژگون کوهرنگ2
چهارشنبه 16 خرداد 1386 06:06
-
تصاویری ازمنطقه زیبای کوهرنگ شهرکرد.
سهشنبه 15 خرداد 1386 11:42
دشت لاله های واژگون وآبشار زیبای روستای شیخ علیخان کوهرنگ.
-
شعر شناسی ...این شعر از کیست؟؟؟
سهشنبه 15 خرداد 1386 07:35
این شعر از کیست؟؟؟ روزکی چند در جهان بودم بر سر خاک باد پیمودم ساعتی لطف و لحظه ای در قهر جان پاکیزه را بیالودم با خرد را به طبع کردم هجو بی خرد را به طمع بستودم آتشی بر فروختم از دل آب دیده ازو بپالودم با هوای های حرص وشیطانی ساعتی شادمان نیاسودم آخرالامر چون بر آمد کار رفتم و تخم کشته بدرودم کس نداند که من کجا رفتم...
-
انتهای دوست داشتن تنهاییست
یکشنبه 13 خرداد 1386 18:22
انتهای دوست داشتن تنهاییست" لبهای شیرینت امروز برایم چه تلخ شد چه بود گفتی نازنینم توعشق باشکوهم را چه بیرحمانه شلاق زدی تسلیم تسلیم تنها با روحی خرد جسمی خسته و کاسته دردی فزون یافته همواره اندوهی به وسعت هزاران چشم عمری شنیدن از زبانهای زهرالود اماج چشمهایی که شستن نمی دانند تنها برای با تو بودن امروز گفتی نهایت...
-
فریدون مشیری
یکشنبه 13 خرداد 1386 17:39
فریدون مشیری فریدون مشیری در سال 1305 در تهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت...
-
دو قلب دارد
شنبه 12 خرداد 1386 18:18
آدمی دو قلب دارد. قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر. قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود... با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین...
-
«عشق»
شنبه 12 خرداد 1386 18:15
«عشق» عشق فلسفه روح غنی عشق عادت قلبای سخی عشق آیینه آب روان عشق آتشکده قلب جوان عشق پرواز دو پرنده عشق همراز سوزنده عشق همنفس دا عشق سازد و همدل عشق ساقی هستی عشق یاغی مستی عشق بازار حراج عشق حرکت امواج عشق حضور همراه عشق همسفر راه عشق رمیدن دلها عشق شکفتن گلها عشق شکستن ضابطه ها عشق پیوستن عاطفه ها عشق یک روح در دو...
-
تصویر
جمعه 11 خرداد 1386 23:37
عکسهای قشنگ که با دوربینم گرفتم استفاده بک گراند
-
خنده... خنده... اس ام اس
جمعه 11 خرداد 1386 23:27
وقتی صدای اس ام اس میاد ، معنی اش این نیست که اس ام اس داری ، معنی اش اینه که یکی به فکرته.... تولد دومین گوسفند شبیه سازی شده مبارک...!! تو دیگه تنها نیستی!!!!! ا ز ترکه میپرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟ تو را به اندازه موهای سرم دوست دارم (از طرف حسن کچل) دوست دختره لره بهش میگه : اگه توجه کنی...
-
تصویر زیبا
جمعه 11 خرداد 1386 17:56
-
در گیر ودار حادثه
جمعه 11 خرداد 1386 17:21
در گیر ودار حادثه تنها نمی شود دیریست بغض سرد زمین وا نمی شود اینجا همیشه عادت مردم به مردن است اینجا شبیه من وتو پیدا نمی شود یک ذره عشق تا به سر آغاز خود رسند حتی نصیب مردم اینجا نمی شود باید به فکر رد شدن از این همیشه بود باید به فکر حادثه.....اما نمیشود راهیست تا همیشه ی این درد شط خون صدها هزار قطره که دریا نمی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 خرداد 1386 17:11
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 خرداد 1386 17:08
-
تصویر
جمعه 11 خرداد 1386 16:53
-
چشاتو وا نکن اینجا
جمعه 11 خرداد 1386 16:34
چشاتو وا نکن اینجا ، هیچ چی دیدن نداره صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره توی آسمونی که کرکسا پرواز میکنن دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید...
-
به کجا میروی؟
جمعه 11 خرداد 1386 11:08
به نام خدا...... به کجا میروی؟/؟/؟/؟ به کجا میروی!!!!!!!!!! صبر کن !!!!!!!!!!!!!!! صبرکن!! عشق !! زمین گیر شود .... بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو... ای کبوتر به کجا !!! به کجا قدر دگر صبر بکن آسمان پای پرت پیر شود بعد برو ای عزیزی که به اینجا آمده ای!!!!! تو اگر گریه کنی بغض من میشکند خنده کن عشق نمک گیر...
-
سرشت باران
جمعه 11 خرداد 1386 11:08
سرشت باران زندگی،یک لبخند،یک احساس در نگاهی روشن ازفراسوی افق،تا ته آینه هاست زندگی باصداقت،باشوق با تپشهای دو نبض عاشق همدل و همراه است زندگی برکه ای از شادیهاست که چنان معنی زیبای شفق،بی همتاست ودر این برکه نور ،ماهی قرمز عشق باسرشت باران ،هم بازی،هم پیماست
-
تصویر
جمعه 11 خرداد 1386 11:00