زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

غمگنانه های دل..

 

زیبایى دنیا را
تنها آن لحظه که به چشمان تو نگریستم دریافتم ؛
و از آن پس هیچ لحظه اى از عمرم بدون اندیشه تو سپرى نشد .
اگر عمر من تنها یک شب باشد ،
آرزو دارم همان یک شب را با تو بگذرانم .
عزیز من !
این دنیا تنها هنگامى زیباست ، که در کنار تو باشم ...

پرواز در هواى خیال تو دیدنى ست
حرفى بزن که موج صدایت شنیدنى ست
شعر زلال جوشش احساس هاى من
از موج دلنشین کلام تو چیدنى ست
یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
این قطره هم به شوق نگاهت ، چکیدنى ست
خم شد ؛ شکست پشت دل نازکم ولى
بار غمت ... عزیز تر از جان ... کشیدنى ست
من در فضاى خلوت تو خیمه مى زنم
با بال هاى عشق تو پرواز دیدنى ست

 

غمینم و تنها
به خلوت شبها
شکسته دلم را
جدایی تو

چوشعله لرزان

چو آتش سوزان

شرر زده بر جان جدایی تو

نه برق امیدی
نه نور نویدی
نه صبح سپیدی
در این شب غم
به جان زده آذر

قرار تودیگر

دلم شده یک سر لبالب غم

چه چاره کنم با جدایی تو

در آتش آهم دو دیده به راهم
که بی تو اسیر سکوت شبم
بیا به کنارم ببین شب تارم
بیا که دگر جان بود به لبم
آتشی زده در دل من به خدا
از برای دلم شده درد و بلا
جدایی تو

 

چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی

 
 

چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی

چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی


چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی

چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی


نوای عشق بر افروختی چنان در دل

که در زمان علم صبر سر نگون کردی

 
 
 
 

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

 

رفتی..

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

 

دیدمت که آمده بودی با شور و شوق فراوان برای خداحافظی .

این جمله را چندین بار برایم گفته بودی .

اما  با شنیدن این کلمه بغضی سنگین و خفه کننده گلویم را میفشرد.

و بعد از مدت کوتاهی این بغض سخت و سنگین مبدل به اشکهای سیل آسا میشد

تا اینکه این خیال و وهم به حقیقت پیوست..

به حقیقتی تلخ و جانکاه

و آن لحظه تلخ از راه رسید.

و تو آمده بودی برای رفتن.

یارای حرکت نداشتم

نازنینم..

سروده بودم برایت

یه جور برو نبینمت

میمیره دل می افته خونم گردنت

اما تو میرفتی

بدون توجه به اینکه

من هم میرفتم

تو برای زندگی خودت

من به اعماق غم و هجر و درد و دوری

که ناگهان صدای ترکیدن بغضی غریب بگوش رسید و در هق هق ناله های

 حزین غم غوطه خورد

اما چون خیلی دوستت داشتم

 

صدای گریه هایم را با صدای خنده مخلوط کردم

که ببینی هنوز با تو شادم

بغض وآهم را با نوای دل انگیز شعرمان  توامان برایت پنهان کردم

تا که دلتنگ نروی

وصدای عاشقانه بگذار سر به سینه من را ازصدای بلند گوی رادیو زیاد کردم

تا ببینی هنوز با تو به آهنگمان گوش میکنم

اما تو به هیچکدام توجهی نداشتی و اشکهای طوفانی مرا ندیدی

صدای هق هق گریه هایم را نشنیدی

صدای ضجه زدنهایم را نشنیدی

التماسهای بچه گا نه و معصومانه  ام را در من خاموش کردی

کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل

 سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم و

 چرا تو به این سادگی از من دل بریدی ؟!!
که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!!

ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود

 که سادگی ام را باور نکردی !

اما این را بدان فراموشت نخواهم کرد تا جان در بدن دارم .هنوز محتاج 

 توام  و برای تو مینویسم گل خوشبوی زندگیم..

حرف بزن ای مهربون .... منو از خودت بدون.. منو از خودت بدون

 

رفتن...

 

وقتی میگی همین روزا میخوام برم ...... به یک سفر

اسم سفر رو میاری دق میکنم از این خبر

یه جور برو نبینمت

یه جور برو نبینمت

میمیره دل می افته خونم گردنت.

بی تو هم دریای بی آرام دل شاید به طوفانم کشاند یا براند

بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت

 

هدیه...... سروده

 

هدیه

 

هدیه ات والاترین نغمه هاست

نغمه هایت خوشترین افسانه هاست

     ای بهار عمر ای روح هستی

هدیه ای دادی بزرگ و چاره ساز

از پی اش آرامشی عاشق نواز

لیک این جای خود و تو در قلب و روح و هستیم

هدیه ات اندک تسلی بخش افغانم بود

هدیه ات رو ح مرا ...قلب مرا...اشک و آه و فریاد مرا

اندکی آرامش است..

اما .............

اما ............

نه .... نه ......

 بیتابم و ..............   بیتابتر ..

من مانده ام تنهای تنها......

 

از جداشدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

رو تن زخمی قلبم
گریه کردم و نوشتم نازینم یا تو یا مرگ

یا تو یا مرگ....
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم


 

سروده..... ببار ای همه هستی

وقتی تو از رفتن میگی

منو هلاک میکنی

قلبمو اتیش میزنی

چشممو گریون میکنی

 

این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه

 

 

دلم گرفته تر از غروب سرد پائیز است

تمام وجودم گر گرفته از نبود باران است

ببار ... ببار بر رویم ای نهایت هستی

ببین چگونه عطشت جانم بلب رسانیده

ببین که میمیرم و در آخرین تورا طلب دارم

مرا چو بینی خموش نشسته در کنجی

ولیک

گرفتار و غرقاب گردابی هولناکم

به غمزه می کشی . به ناز  زنده میداری

دل اسیر ودر بند زنجیر گیسوی افشانت

ببار ... ببار ای عشق

ای هستی

ای همه تو

ببار ای عشق

کعبه دل ..قبله من

چنان محتاجم ونیازی به کرم دارم

که گر روزی نباری بر من زار

بباری تو برایم اشک

اشک

اشک ماتم بر مزارم...

 

بهانه قشنگ...

 

من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم
می ترسم

.........................................................................

اونقدرعاشق میشم
عاشق میشم
عاشق میشم
عاشق میشم
عاشق میشم ...

اونقدر از تو میگم که میون اسم تو
توی آسمون عشق رنگین کمون پیدا بشه

اونقدر عاشق میشم که تو سرزمین عشق
بعد مجنون یه نفر صاحب نشون پیدا بشه

تو مگه قلب منی که صدای نفسات هر جا هستم با منه ؟
تو مگه عمر منی که دم و بازدمم تو رو فریاد میزنه ؟
فقط تو رو ، داره فریاد میزنه

آره تو قلب و عمر منی

 

آه ای هستی من ....

 

آه ای هستی من

شور مستی من

بر چین اشک مرا برچین

خود تو میدانی

با تو میمانم

بی تو میمیرم

 

 

 

 

 

دلتنگی عزیز....

آی زندگی بیزارم ازت

آی زندگی میمیرم و عمرمو میگیرم ازت

چه اعتراف تلخیه

بی تو رسیدن ته خط

وقت خلاصی از همس

آی دنیا بیزارم ازت

آی زندگی سیرم ازت

لعنت بر:: د ل  ت ن گ ی