زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

زیبا ترین وبسایت عشقی . با کاروان شعر و تصاویر..

شعرهای ناب و تصاویر زیبای هوشمند

سروده زندگی ناپیدا..........

 

درروزگاران پررفت وآمد سایه ها..

 زندگی زیبانیست عشق گویانیست .

ماازخودهم درهراسیم ..

نامهامان همه غریب .

زندگی ناپیدا ..

 کوچه هایی بن بست..

 همه باهم ناآشنا..

حس دوستی ها همه مرده..

همه باهم غریبه..

زندگی راچه شده؟

 مقصدومقصود کجاست؟

 ره به کجا میبردم؟

منزل ماسرانجام کجاست؟؟

این همه رنج وتعب تابه کجاست؟

ماکه نالان شده ایم ناله وفریاد به کجاست 

  

دلا با من چه میگویی ... سروده

 

 

دلا بامن چه میگویی ؟

دلادیگرچه میخواهی ؟

دلاخونین مکن حالم

دلانالان مکن روزم !

 نمیدانی که گریانم !

 نمیدانی که نالانم ؟

 دلابامن چها کردی ؟

جفاکردی !

 چنین اشفته ام کردی

 به دریای عمر ویلان وسرکردان کردی وروزم تبه کردی!

چرا ؟چرا؟

چنین آواره ام کردی؟

توگفتی باتوهستم !

امانبودی !تو گفتی باتومیمانم

باتو ! اما نماندی !

چه شدآیا خطادیدی ؟که دامن برکشیدی ؟توراگفتم که دیگرمن نمیبخشم !!!

ولی من ناتوانم . ناتوانم

 

 

میکشم فریاد* سروده

 

 

میکشم فریاد*

میزنم ناله*

زبس نامردمیها شوروغوغای  دگردارد*

زبس این سوزوساز زندگانی

 درحریم امن انسانی شرردارد*

کجایی ای رفیق راه؟

کجایی ای صفای گاه وبی گاهم ؟

کجایی ای همه شورم همه  شوقم همه بودونبودم؟

توباشی ناله وفریادهابی معنیست !

توباشی درحریم امن انسانی شررهاخفته وخاموش !

نه فریادی نه آوازی نه دردی ونه سیلابی !

نه اشکی آیدازرنج وتعب نه شیون ازگرفتاری !

بیاباش وهمیشه باش!! 

 

  

یادت بخیر ای استاد موسیقی خداوند نو را غرق رحمت کند

یادت بخیر ای استاد موسیقی بسطامی عزیز 

 

 

                                         

درد عشق و انتظار
دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پاییز  

آهنگ سفر می کردی
از رهگذری محنت بین
دیدم که گذر می کردی
درد عشق و انتظار
دارم زان شب یادگار

تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه اتشین شد
از آن شبی که بر نگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
در آن شب سرد پاییز
آهنگ سفر می کردی

از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه اتشین شد
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه اتشین شد
از آن شبی که بر نگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
از آن شبی که بر نگشتی

 

تو بمان ..............سروده

 تو بمان 

 

 

تو بمان ای بهترین 

تو بمان ای کمترین

تو بمان

تو بمان تا با تو گویم

رازها

توبمان ای عزیز رفته

تو بمان ای همیشه همراه

تو که باشی همه چیز هست

تو نباشی زندگی نیست

تو که هستی زندگی مانند رودی جاری

همه جا سر میکشه

عشق میده

نوید میده

مژده زندگی میده

تو بمان ای آیه پاک

تو بمان

تو بمان

 

 

 

شب .................سروده

 

شب

در میان دلتنگیهایم امشب

 سر بر سینه مبهم تاریکی گذاشته ام

  چرا در کنارم نیستی

کاش بودی تا با تو گفتمی غم دل

کاش در کنارت بودم

یا در کنارم بودی

کاش فاصله ای نبود

کاش و ای کاش که یارم بودی

نیمه گمشده من

تو کجایی آخر

سر بر سینه تنهایی و تاریکی و غریبی نهادن

 چه بد است

عجب درددلخراشی با خود همراه دارم

چه شب تاریکی دارم امشب

 

 

 

 من تمنا کردم که تو بامن باشی

تو به من گفتی

هرگز.هرگز

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه ی این هرگز کشت

 

  

 

بیا ................. سروده

 

در کدامین راهها وکوره راهها جستجویت کنم ؟؟؟

در کدامین بیابانها و صحراهها صدایت کنم

پژواک صدایم دیگر در کدام کوهها بگوش نرسیده؟

در کدام نسیم روحنواز بویت کنم؟

از کدام چشمه ساران زلال

از کدام شهد شیرین

از کدام حلاوت پاک

نوشت کنم ؟؟

خسته خسته دل من

در اوج تنهایی نشسته دل من

دل من دل من

بسکه از عالم و آدم بدی دیده دل من

در به روی همه بسته دل من

آی دل من

بیا بیا بیا ......

من منتظر می مونم ..

بیا

 

منتظرت بودم

 

 

شب به گلستان تنها منتظرت بودم

باده نا کامی در هجر تو پیمودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم

وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

بودم همه شب دیده به ره تا به سحر گاه

ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه

غمها به سر آمد

زنگ غم دوران از دل بزدودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

پیش گلها  شاد و شیدا

می خرامید آن قامت موزونت

فتنه دوران دیده تو از دل و جان من شده مفتونت

در آن عشق و جنون مفتون تو بودم

اکنون از دل من بشنو تو سرودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

منتظرت بودم منتظرت بودم

 

 

بی وفایی .....س

 

 

 

گشته خزان نوبهار من
بهار من
رفت و نیامد نگار من
نگار من
سپری شد شب جدایی
به امیدی که تو بیایی
آخر ای امید قلبم 

با من از چه بی وفایی  

بی وفایی 

 

 

شب ............. سروده

                            

 

 

شب تیرگی  زیبایی دارد و گیسوی تو تیره تر از شب

ماه روشنایی قشنگی دارد و روی توزیبا تر از ماه

زندگی آهنگ موزونی دارد وتو این وزن را وزین تر کرده ای

تو چیستی

کیستی

که با دیدنت لرزه بر اندام می افتد

بی آنکه کلامی و تبسمی  باشد

یادت چه زیباست

ای همه بود ونبود